علم و فن آوری

آخرین اخبار علم و فن آوری

علم و فن آوری

آخرین اخبار علم و فن آوری

گفتگو با دکتر قنادی، پزشکی که افتخارش را با مردم بودن می داند

گفتگو با دکتر قنادی، پزشکی که افتخارش را با مردم بودن می داند

گفتگو: وحید کاظمی ذهابی

 

حسن شروع این بخش گفتگو با دکتر کوروش قنادی (فوق تخصص گوارش و کبد بالغین) و از مفاخر علوم پزشکی لرستان می باشد. متن کامل این گفتگو را می توانید در زیر بخوانید.

 

-ضمن سلام و تشکر از حضور شما، لطفا بیوگرافی خودتان را برای مخاطبین عنوان فرمایید.

من هم خدمت شما و تمامی مخاطبین عزیز عرض سلام و تسلیت به مناسبت فرارسیدن ماه محروم را دارم. بنده کوروش قنادی متولد اردیبهشت ماه سال 1343 در خرم آباد هستم. در حال حاضر به عنوان فوق تخصص گوارش و کبد بالغین در بیمارستان شهید رحیمی خرم آباد در خدمت همشهریانم هستم.

 

-آقای دکتر لطفا از خانواده و نحوه ی تحصیل تان بیشتر بگویید.

بله، پدر من نظامی و شاغل در اداره ژاندارمری سابق بودند. مادرم هم خانه دار بود. دو برادر و سه خواهر بودیم و در محله ی چهارراه فرهنگ سکونت داشتیم. بنده در سال 1371 موفق به اخذ مدرک پزشکی عمومی از دانشگاه تهران شدم و به دنبال آن در سال های 1375 و 1385 به ترتیب مدارج علمی تخصص داخلی و فوق تخصص گوارش و کبد بالغین را در همان دانشگاه پشت سر گذاشتم.

 

-چطور شد که به سمت پزشکی و تنش های این شغل رفتید؟

پزشکی یکی از رشته ها وشغل های پر طرفدار در کل کشور است. بعد از اعتبار این رشته علاقه ی زیاد من به طبابت بود که باعث شد نهایت تلاشم را برای رسیدن به آن انجام دهم. اما اینجا باید اعتراف کنم که اگر حمایت های پدرم نبود هیچ وقت موفق نمی شدم. پدرم واقعا انسان باهوش و دانایی بودند و در ایجاد انگیزه در من برای رسیدن به پزشکی خیلی تأثیر گذاشتند. البته کمک های مادرم هم مهم بود اما بدون تردید پدرم نقش کلیدی در پیشرفت من داشتند.

 

-امروزه اولویت اول اکثر والدین برای ادامه ی تحصیل فرزندان رشته ی پزشکی می باشد. به نظر شما علت آن چه بوده و شما چه پیشنهادی دارید؟

البته زمان الان با زمان ما در گذشته خیلی فرق کرده است. در زمان ما سایر رشته ها بازار کار بهتری داشتند و این موضوع باعث شده بود اولویت ها متنوع تر باشند. من فکر می کنم امروزه کسب درآمد بالا و تضمین کار علت اصلی این موضوع است که شاید منطقی به نظر برسد. من پیشنهاد خاصی ندارم فقط می توانم بگویم اگر کسی می خواهد پزشک شود باید خیلی زحمت بکشد چرا که با مطالعه های معمولی نمی شود موفق شد. اما در طرف مقابل فکر می کنم اگر اشتغال برای سایر رشته ها به اندازه کافی ایجاد شود این حساسیت از بین می رود و این موضوع فقط و فقط با برنامه ریزی بلند مدت مسئولین و حمایت های مردم به دست خواهد آمد.

 

-در مورد حقوق های بالایی که پزشکان دریافت می کنند و اختلافی که با دریافتی سایر مشاغل دارند نظرتان چیست؟

ببینید این یک واقعیت است و اختلاف حقوقی به ویژه در حوزه ی بهداشت و درمان وجود دارد.اما با این وجود باید بپذیریم کسی که پزشک می شود بالاترین ضریب هوشی را در بین افراد جامعه دارد و البته مهم تر از آن این که شرایط کاری پزشکان فوق العاده سنگین بوده و یک اشتباه ممکن است باعث از دست رفتن جان یک انسان شود. روی هم رفته این عوامل می طلبد که دریافتی پزشکان باید بالاتر از سایر مشاغل باشد. من اعتقاد دارم این مزایای سایر مشاغل است که خیلی پایین در نظر گرفته می شود، درست است که حقوق پزشکان باید بالا باشد اما سایر شغل ها نیز شریف اند و سختی های خاص خود را دارند و با افزایش دریافتی آنها باید این اختلاف را از بین برد.

 

-از برادر و خواهرانتان بگویید. البته ما از برادر شما آقای دکتر کیانوش قنادی شناخت داریم اما خودتان توضیح دهید بهتر است.

بله، کیانوش چهار سال از من کوچکتر است. جالب است بدانید کیانوش دوران دبیرستان در رشته ی ریاضی و فیزیک درس می خواند، اما من پس از پذیرفته شدن در رشته ی پزشکی او را ترغیب کردم با تغییر رشته به تجربی برای پذیرفته شدن در رشته ی پزشکی تلاش کند. اتفاقا همین طور هم شد و کیانوش در سال چهارم نظام قدیم تغییر رشته داد. خوشبختانه کیانوش موفق شد در آزمون سراسری همان سال رتبه ی یک منطقه ی سه را به دست آورد که البته بعد از تغییراتی که سازمان سنجش در ضریب درس فیزیک داد به رتبه ی پنج تنزل پیدا کرد. در خصوص خواهرانم هم باید عرض کنم دو خواهر بزرگترم تا مقطع ارشد فیزیک و خواهر سوم تا مقطع ارشد معماری تحصیل کرده اند.


-پس به نوعی می توان گفت دکتر کیانوش قنادی دستاوردهای امروز را مدیون شما هستند.

من خیلی خوشحالم که باعث پیشرفت دکتر شدم اما یقینا استعداد و پشتکار خودش خیلی مهم بوده است.


-از وضعیت کنونی خودتان رضایت دارید؟ فکر نمی کنید می توانستید بهتر باشید؟

خدا را شکر راضی ام. ببینید پزشکی یک هنر است که در کنار آن باید در بین مردم باشید. یک پزشک خوب باید با مردم ارتباط نزدیک داشته باشد و مسائل اجتماعی را به خوبی درک کند و گرنه هیچ وقت به نتیجه ی مورد نظرش نمی رسد. من در این مدت نهایت تلاشم را انجام داده ام که بتوانم این مسائل را رعایت کنم. به نظر من پزشکی انتها ندارد و مرتب در حال پیشرفت است و بر این اساس اعتقاد دارم پزشک باید به روز باشد و مرتب تلاش کند علمش را بالا ببرد.


-از خاطرات تلخ و شیرین خودتان در این مدت بگویید.

خب تلخ ترین خاطره برای یک پزشک زمانی است که نمی تواند برای بیمارش کاری انجام دهد مخصوصا اگر این بیمار یک جوان باشد. من بدترین و تلخ ترین لحظات کاری ام زمانی است که سرطان یک جوان را تشخیص دهم که متأسفانه آمار آن خیلی بالا می باشد. بهترین خاطرات من هم زمانی است شاگردان و دانشجویانم را می بینم که به سرانجام می رسند و در حال خدمت رسانی به مردم هستند.


-پزشکی چه دستاوردهایی می تواند داشته باشد؟

یک پزشک اگر عاشق نباشد به هیچ دستاوردی نخواهد رسید. من بیشتر از بیست سال است در خرم آباد طبابت می کنم. در این مدت همیشه تلاش کردم تمامی دانش و علمم را برای سلامت مردم هزینه کنم. یک پزشک هر چه دارد به خاطر مردم است و اگر مردم نبودند پزشکی و پزشکان هم جایگاهی نداشتند. بزرگترین دستاورد برای پزشک موفقیت در تشخیص و درمان بیماری مردم است و مطمئن باشید پول و جایگاه اداری هیچ وقت دستاورد یک پزشک نیستند.


-نگرش شما برای ارتقا کیفیت بهداشت و درمان جامعه چیست؟

در این مورد خیلی موارد موثر هستند. مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... اما مقوله ای که فوق العاده حیاتی به نظر می رسد بحث بهداشت است که باید اولویت اول باشد و متأسفانه نیست! من فکر می کنم اگر می خواهیم در بحث تأمین سلامت موفق باشیم باید برای بهداشت و آموزش سلامت بیشتر هزینه کنیم. در این صورت است که هزینه های درمان بسیار کمتر می شود. در واقع این یک اصل است که بهداشت بر درمان تقدم دارد!

 

-به نظر شما الگوبرداری از کشورهای توسعه یافته در مقوله بهداشت و درمان چقدر می تواند مهم باشد؟

اعتقاد من این است که در این زمینه باید بیشتر مطالعه کرد و همه ی جوانب را در نظر گرفت چرا که زیرساخت کشورها با هم متفاوت است. ضمن این که مسائل فرهنگی و اجتماعی کشورها بسیار متفاوت و مهم هستند.

 

-نظر شما در خصوص آقای دکتر هاشمی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی چیست؟ به نظر شما چقدر موفق بوده است؟

ایشان با اجرای برنامه تحول سلامت خدمت بزرگی به قشر کم درآمد جامعه کرد. اما این طرح نیاز به کارشناسی بیشتر دارد و باید موانع و مشکلات آن که بعضا واضح و مبرهن هستند پوشش داده شوند.طرح تحول سلامت یک نظام پیوسته بین بهداشت و درمان است که متأسفانه اکثر مردم فقط بخش درمان آن را می بینند در صورتی که تقدم با بهداشت و مراکز جامع سلامت است. شاید آموزش و آگاهی مردم باید بیشتر در برنامه قرار گیرد.

 

-تا چه زمانی می خواهید به طبابت ادامه دهید. آیا برای خودتان یک بازنشستگی قائل نیستید؟

پزشکی با سایر مشاغل متفاوت است. چرا که یک پزشک متعلق به مردم است. من سی سال مستمر را به تحصیلات آکادمیک پرداختم و پس از آن علاوه بر طبابت به آموزش و تدریس دانشجویان نیز مشغول هستم. علاوه بر این خودم نیز مرتب در حال مطالعه و به روز کردن علوم هستم. این کارها را من تا زمانی که توانایی فیزیکی داشته باشم ادامه خواهم داد و مادامی که مردم نیاز داشته باشند آماده ی خدمت هستم.

 

-آقای دکتر از شما متشکریم، اگر صحبت خاصی دارید عنوان کنید.

من در پایان به تمامی کسانی که پزشکی می خوانند تأکید می کنم که عاشق کار خود باشند و فقط مسائل مالی را نبینند. روی دیگر من با مسئولین بهداشت و درمان است. کسانی که مسئولیت خطیر سلامت مردم را می پذیرند باید تجربه ی کافی در حوزه ی بهداشت، درمان و آموزش داشته باشند. تصمیماتی که در این زمینه اتخاذ می شود با سلامت مردم تلاقی دارند و برای هر تصمیم باید تمامی جوانب را در نظر گرفت. از شما و همکارانتان نیز تشکر می کنم که این وقت را در اختیار من گذاشتید.

 

منبع

مصاحبه با دکتر محمدی عضو هیئت علمی بیمارستان فارابی به مناسبت هفته سلامت

مصاحبه با دکتر محمدی عضو هیئت علمی بیمارستان فارابی به مناسبت هفته سلامت

هر ساله 24-18 فروردین ماه به عنوان هفته سلامت نامگذاری می شود . همه ساله سازمان جهانی بهداشت موضوعی را برای جهت گیری های نظام سلامت تعیین می نماید. موضوع امسال« سالمندی و سلامت» وشعار روز جهانی بهداشت« زندگی سالم، طول عمر بیشتر» است .با توجه به اهمیت بینائی در کیفیت زندگی، روابط عمومی بیمارستان فارابی گفتگویی با دکتر سید فرزاد محمدی فوق تخصص قرنیه و عضو هیئت علمی پژوهشی بیمارستان فارابی انجام داد .مشروح این گفتگو به شرح زیر است: آقای دکتر از این که وقت خود را در اختیار ما گذاشتید تشکر می کنیم لطفا بفرمائید تعریف شما از مفهوم سلامت در حوزه بینائی چیست؟ ابتدا بایستی مقدمه ای را عرض کنم همانطور که میدانید در چند دهه اخیر ما با پدیده ای به نام گذار اپیدمیولوژیک در جمعیت روبرو بوده ایم، یعنی هرم سنی تغییر شکل یافته و جمعیت سالمند در حال گسترش است به طوری که پیش بینی شده در طی چند سال آینده درصد سالمندان جامعه به بیش از 20% برسد.این بدین معنی است که ما در آینده با طیف دیگری از بیماری ها که با سالمندی در ارتباط است, روبرو خواهیم شد.این بیماری ها در حیطه های مختلفی مانند سلامت روان،قلب وعروق ،سرطان ها و...از جمله بینائی است.جالب است بدانید در طبقه بندی رشته های پزشکی چشم پزشکی از یک طرف زیر شاخه طب اطفال واز طرفی زیر شاخه طب سالمندان قرار می گیرد به طوریکه اگر به یک مطب،کلینیک یا بیمارستان چشم پزشکی مراجعه کنید بیشترین مراجعین را همین دو گروه سنی وبه ویژه سالمندان تشکیل می دهند.بنابراین توجه به سالمندان در علوم بینائی امری ضروری است. در هزاره سوم وگسترش تکنولوژی های جدید در زندگی روز مره افراد اهمیت کیفیت بینائی وتوجه به سلامت آن بیش از پیش نمایان می شود. امروزه کمتر کسی است که از رایانه,تلفن همراه ورسانه های مختلف استفاده نکند. ارسال پیام کوتاه یکی از روش های اطلاع رسانی عمومی شده است واین شامل حال سالمندان هم می شود.با این مقدمه بنده سلامتی را دو گونه تعریف می کنم یک تعریف مثبت؛ به معنی تحقق حداکثری ظرفیت های موجود در ارگان های مختلف بدن از جمله چشم ،واین که ما از آن اندام بهترین استفاده را در طولانی ترین زمان ممکن داشته باشیم ویک تعریف منفی؛ یعنی اگر نقص،بیماری ویا عامل تهدید کننده ای در عضوی از جمله چشم وجود دارد به موقع شناسائی ودرمان شود.وبا تشخیص زود هنگام پیشرفت آن جلوگیری کنیم.گاهی می توان مفهوم سلامت را گسترش داد وحیطه باز توانی را هم در آن وارد کرد. یعنی اگر فرد مشکل یینائی دارد وما قادر به درمان وبرطرف کردن آن نیستیم ،وسیله ای مثل عینک یا لنز در اختیار او بگذاریم که قدرت بینائی اش بهبود یابد. - در روند سالمندی ،چشم چه تغییرات فیزیولوژِیکی پیدا می نماید؟با افزایش سن تغییرات مختلفی را در ساختار چشم مشاهده می کنیم.این تغییرات در ملتحمه،قرنیه،شبکیه وعدسی چشم بوجود می آید.ولی این تغییرات تاثیر عمده ای در ظرفیت بینائی فرد ندارد.شاید فقط در شرایط خاصی مثلا نور کم وکنتراست های پائین مشکل پیدا شود.ویا درجاتی از آستیگماتیسم را در سالمندان بیشتر از جوانان ببینیم.فقط پدیده پیر چشمی است که به طور شایع از سنین 45-40 سالگی در همه افراد شروع می شود به طوریکه فرد در کارهای ظریف ونزدیک مثل مطالعه،استفاده از گوشی همراه،خیاطی وکارهای آشپزخانه نیاز به استفاده از عینک پیدا می نماید. پیر چشمی به تدریج افزایش یافته ولی اگر فرد در دیدی دور مشکل نداشته باشد حد اکثر به شماره 3 میرسد. - پس با این توصیف ممکن است در سالمندی مشکل بینائی نداشته باشیم؟ بله معمول همین است.شما در کشور های پیشرفته سالمندانی را پیدا می کنید که در 90-80 سالگی به خوبی رانندگی می کنند همین طور در اطرافیانتان حتما سالمندانی را دیده اید که بینائی خوبی دارند .حتی کاتاراکت که بیماری شایعی در سالمندی است با یک جراحی ساده برطرف شده ودید فرد تصحیح می گردد.- آیا سبک زندگی یا life style در حفظ کیفیت بینائی افراد تاثیر دارد؟ قطعا. ساده ترین موردآن آب مروارید است، استفاده از عینک آفتابی به خصوص در شرایط تابش شدید اشعه فرابنفش مانند رانندگی ، کنار دریا ، کوهنوردی ، مکان های باز در فاصله ساعت های 10 تا 3 بعدازظهر ، حتی در شرایط ابری میتواند احتمال ابتلا به کاتاراکت را کم کند. در مطالعات ثابت شده که داشتن یک رژیم غذایی متعادل ,استفاده از مواد معدنی و ویتامین ها,استفاده از میوه ها وسبزیجات تازه می تواند از مراحل پیشرفته پیری شبکیه پیشگیری کند . سیگار کشیدن با کاتاراکت ، پیری شبکیه و گلوکوم ارتباط دارد و مطمئنا باعث پیشرفت رتینوپاتی دیابتی می گردد .- بیماری های شایع دوره سالمندی کدامند؟ شایعترین بیماری های این دوره شامل کاتاراکت (آب مروارید)، گلوکوم(آب سیاه)،پیری شبکیه و رتینو پاتی دیابتی (در افرادی که از سنین پائین دچار دیابت شده اند) می شود.- کدامیک از این بیماری ها قابل پیشگیری هستند؟ برخی بیماری ها مانند آب مروارید قابل پیشگیری و برخی مانند گلوکوم(آب سیاه) قابل پیشگیری نیستند ، پیری شبکیه تقریبا غیر قابل پیشگیری است.اما با تشخیص ودرمان به موقع آن وپیگیری مداوم می توانیم از گلوکوم پیشرفته ، رتینوپاتی پیشرفته و رسیدن به پیری شبکیه پیشرفته پیشگیری کنیم . - آیا معاینات دوره ای یا غربالگری در این زمینه وجود دارد؟بله مثلا آب سیاه یک بیماری خاموش و بدون علامت است که شایع ترین انواع آن به طور مخفیانه بینایی را کم می کند ، ما نمی خواهیم خانواده ها را نگران کنیم اما افرادی که در خانواده خود سابقه آب سیاه دارند باید حتماٌ از 40 سالگی بررسی شوند. و زمان پیگیری را با پزشک خود تنظیم کنند ،یا افراددیابتی باید به طور دوره ای معاینه شوند چرا که گاهی اوقات پیشرفت بیماری به دلیل پیگیری نامنظم و عدم مراقبت صحیح می باشد . در بیماری های چشمی آن چه بیش از غربالگری اهمیت دارد پیگیری وجلوگیری از پیشرفت بیماری است. در مورد کاتاراکت به دلیل تاری دید ایجاد شده خود فرد مراجعه می کند ونیاز به غربالگری ندارد.در مورد پیری شبکیه غربالگری خاصی نداریم چون غیر از توصیه به داشتن رژیم غذائی متعادل واستفاده از مکمل ها در صورت نیاز اقدام خاصی در پیشگیری از آن نمی توانیم انجام دهیم.- این بررسی ها در چه فواصلی باید صورت بگیرد؟در مورد گلوکوم اگر سابقه خانوادگی وحود دارد از سن 40 سالگی هر سال بایستی مورد معاینه قرار بگیرنددر کسانیکه سابقه خانوادگی ندارند بین 50 -40 سالگی مورد معاینه قرار گرفته وسپس هر سال (سختگیرانه)یا هر دو سال یک بار بررسی شوند. در مورد رتینوپاتی دیابتی هم پروتکل های مختلفی وجود دارد که معمو ل ترین آن ها سالانه است. باز هم تاکید می کنم که مهم تر از غربالگری ,پیگیری بیماری تشخیص داده شده وعمل به توصیه هاست تا از پیشرفت بیماری جلوگیری شود.- توصیه شما به عنوان یک چشم پزشک به جوانان ومیانسالان برای داشتن بینائی بهتر در سالمندی چیست؟همانطور که گفتم داشتن سبک زندگی مناسب,استفاده از عینک آفتابی در ساعات ومکان های تابش شدید آفتاب ,استفاده از رژیم غذائی متناسب,پیگیری بیماری های چشمی و عدم استفاده از سیگار . - به نظر شما برای ارتقای کیفیت زندگی ؛چشم پزشکان چه نقشی در تیم سلامت دارند؟در واقع وظیفه اصلی چشم پزشکان که برگرداندن دید طبیعی به فرد است تاثیر زیادی در کیفیت زندگی دارد چون ثابت شده که رضایت و کیفیت زندگی با بینائی مرتبط است . - نقش آن ها از دیدگاه پزشکی جامعه نگرچگونه است؟گرچه به طور سنتی در حیطه چشم پزشکی این مفهوم رایج نبوده وفکر هم نمی کنم در آینده نزدیک به آن دست یابیم چون اصولا چشم پزشکی یک مقوله بسیار تخصصی وبالینی است .بیمارستان فارابی با وجودی آنکه جایگاه ویژه ای در آموزش چشم پزشکی کشور دارد ولی در حیطه سواد سلامت و چشم پزشکی جامعه نگر هنوز کاری نکرده ایم چون در این حیطه باید پزشک به سوی بیمار وجامعه برود وبیماری را شناسائی کند نظر شخصی من این است که چشم پزشکان متخصصان بالینی هستند وواقع بینانه نیست که ماموریت آنان را تغییر دهیم ولی میتوانیم در بحث آموزش سلامت در حوزه بینائی از همکاران دیگر مثل پرستاران و اپتومتریست ها استفاده نمائیم.به هر حال نقش اصلی چشم پزشکان تشخیص ودرمان بیماری ها است.ولی می توان برایشان فرصت ساخت وآنان را در معرض رسانه ها قرارداد ودر آموزش جامعه از آن ها استفاده کرد. - آیا در بیمارستان فارابی برای آینده برنامه ای در این زمینه داریم؟ می توانم به برگزاری روز بینائی برای توجه دادن دولتمردان به تاثیر بینائی در کیفیت زندگی فردی وجامعه ,چاپ نشریه پرستار چشم برای گسترش دانش چشم پزشکی گروه پرستاری سراسر کشور ,تخصیص بخش آموزش سلامت در نشریه ندای فارابی و همینطور ارتباط با گروه های دیگر پزشکی مثل متخصصین غدد,داخلی,قلب وعروق ,مغز واعصاب وارجاع بیماران اشاره کنم.در حال تالیف وتدوین کتاب بزرگی هستیم که بیماری های چشم را از مدخل تاثیری که در کیفیت زندگی افرادوباز تاب آن در زندگی فردی واجتماعی آنان دارند بررسی می نماید.این کتاب می تواند مورد استفاده کلیه متخصصان و حتی مردم قرار گیرد.از بذل توجه وحوصله شما متشکریم.


منبع:بیمارستان فارابی


مصاحبه با دکتر محمدباقر صابری زفرقندی در آستانه روز پزشک



روابط عمومی دانشکده علوم رفتاری و سلامت روان- انستیتو روانپزشکی تهران در آستانه روز پزشک، گفتگویی با دکتر محمدباقر صابری زفرقندی عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران انجام داده است که متن آن به شرح ذیل است:
 
لطفاٌ خودتان را معرفی فرمایید.
دکتر محمدباقر صابری زفرقندی ورودی سال ۱۳۶۶ و فارغ التحصیل  ۱۳۷۳پزشک عمومی دانشگاه علوم پزشکی ایران ورودی ۱۳۷۵ و فارغ التحصیل در سال ۱۳۷۸ به عنوان روانپزشک از انستیتو روانپزشکی تهران وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ایران هستم.
 
چه شد که به رشته پزشکی علاقمند شدید؟
زادگاه بنده روستایی از توابع شهرستان اردستان در استان اصفهان است. وضعیت بهداشتی در آن زمان که اوایل دهه پنجاه بود و ما دوران دبستان را می گذراندیم را نمی شود گفت خوب نبود بلکه اسف بار بود. بهداشت محیط، تغذیه و وجود بیماری هایی مثل تراخم، کچلی، شپش در بین دانش آموزان و مردم، همچنین بیماری های انگلی شایع بود و سلامت و حیات مردم و خصوصا کودکان را تهدید می کرد.
روستای ما چون چندین روستای دیگر همجوار داشت و در کنار جاده قرار گرفته بود دارای بهداری بود. در بهداری یک نفر پیشکار که معادل بهیار امروزی است مستقر بود و باید پاسخگوی همه مشکلات بهداشتی مردم می بود. در هفته یک روز هم پزشک به ده می آمد که عموما پزشک پاکستانی بودند و به سختی می توانستند فارسی صحبت کنند. برنامه واکسیناسیون هم در مدارس شروع شده بود و جالب اینکه خیلی ها از زدن واکسن اکراه داشتند و حتی از ترس از مدرسه فرار می کردند. به همین دلیل با برنامه ریزی قبلی در روزی که قرار بود واکسیناسیون انجام شود همه بچه ها باید درمدرسه حاضر باشند و با تهدید مدیر مدرسه که معمولا هم به ترکه و یا شلاق مسلح بود واکسیناسیون برای همه انجام می شد.
من به یاد دارم که برخلاف اکثر همکلاسی هایم از زدن واکسن هیچ ابایی نداشتم. همیشه در دلم حس خوبی به بهیار و پزشک روستا داشتم. وقتی فرد دردمندی به آنها مراجعه می کرد و با حال خوب برمی گشت احساس درونی من این بود که دکتر موجودی بالاتر از انسان های معمولی است و قدرتی الهی دارد که می تواند شفا دهنده باشد. همیشه آرزو می کردم که بتوانم دکتر باشم تا به دست من افراد دردمند شفا پیدا کنند. مجموعه این وقایع و همچنین توصیه و نگاه خانواده به دکتر و طبیب باعث شده بود که تعلق خاطری به دکترشدن داشته باشم. وقتی به درمانگاه روستا میرفتم یک احساس خوبی به پزشک آنجا داشتم چون همیشه حس میکردم یک نگاه مهربانانه و مشفقانه به اهالی روستا دارند و مورد احترام عمیق اهالی محل است.
خیلی وقت ها شاهد درد و رنج مردم بودم که امروز متوجه هستم که بیماری های ساده وقابل پیشگیری و درمان بودند ،دوست داشتم که خداوند به من قدرتی عطا کند که بتوانم به آنها کمک کنم. نسخه نویسی پزشک ده که به صورت خطوط کج و معوج و به قول بچه ها خرچنگ قورباغه بود نیز برایم جذابیت داشت. در آن زمان اکثر همسن و سال های من بعد از تحصیلات ششم ابتدایی که آخرین مقطع تحصیلی درروستا بود با گرفتن تصدیق پنجم ابتدایی برای کار به تهران می رفتند ولی سرنوشت من اینگونه رقم خورد که برای ادامه تحصیل به تهران آمدم. از یک طرف علاقه زیادی که خودم به کتاب و مدرسه داشتم و از سوی دیگر تمایل و همراهی خانواده مزید بر علت بود که در مهاجرت اجباری به تهران در کنار کار های پراکنده به تحصیل نیز ادامه دهم. پدر بنده جزء معدود افراد روستا بود که بدون اینکه به مدرسه رفته باشد در حد خیلی خوب خواندن و نوشتن می دانست و عمیقا و شدیدا اهل مطالعه بود. ایشان نیز از مشوق های ما برای ادامه تحصیل بودند.
شاید برای نسل امروزی قابل باور نباشد که مدرسه رفتن در روستا کاری بسیار پر مشقت بود. همه بچه ها در کنار وظایف روزمره خودشان که کمک به خانواده درامور کشاورزی و دامداری بود درس هم می خواندند. از طرفی تهیه کتاب و نوشت افزار خیلی سخت و البته گران بود. بنده در طول تحصیل ابتدایی همیشه شاکرد اول بودم و از جمله آرزو هایم این بود که دکتر باشم. دوران راهنمایی را نیز با همین شکل و به عنوان شاگرد ممتار در تهران میدان خراسان در مدرسه شجاعی گذراندم. امروز به جای آن مدرسه راهنمایی درمانگاه شهدای لرزاده بنا شده است. با هدف قبولی در رشته پزشکی رشته علوم تجربی را انتخاب کردم در حالیکه به ریاضی و ادبیات نیز علاقه مند بودم و خیلی ها توصیه می کردند که دررشته ریاضی را انتخاب کنم چون امکان موفقیت من بیشتر است ولی علقه خودم رشته تجربی به امید دکتر شدن بود. درآن مقطع فقط کسانی می توانستند در رشته های پزشکی در کنکور شرکت کنند که رشته علوم تجربی را انتخاب کرده باشند. به همین دلیل به دبیرستان ابوریحان در میدان خراسان تهران رفتم و برای رسیدن به رشته پزشکی تلاش کردم. دوران دبیرستان من همزمان شد با شروع جنگ تحمیلی صدام علیه ایران و حوادث ابتدای پیروزی انقلاب، لذا در کنار فعالیت در بسیج بیست ملیونی که بعد ها شد بسیج مستضعفین با اینحال از درس و تحصیل خود غافل نشدم و درس را رها نکردم. دراولین فرصتی که سن و رشد بدنی من اجازه داد داو طلبانه به جبهه رفتم ولی هرگز نمی توانستم موضوع درس را فراموش کنم. در فرصت هایی که در تهران بودم به مدرسه می رفتم و با سایر دانش آموزان امتحانات را شرکت می کردم و خوشبختانه با موفقیت نیز درسال ۱۳۶۴ دیپلم علوم تجربی گرفتم. در اولین کنکور شرکت کردم و رتبه نسبتا خوبی داشتم ولی چون دررشته پزشکی قبول نشدم ترجیح دادم که به سربازی بروم. درآن زمان سربازان نیز می توانستند درکنکور شرکت کنند و در شهر ارومیه مقر اصلی قرارگاه حمزه سید الشهدا که محل خدمت نظام وظیفه من بود توانستم در امتحان کنکور شرکت کنم و به لطف خداوند در رشته پزشکی در مرکز پزشکی شاهنشاهی که به نام طالقانی مزین شده بود و در ادامه به دانشگاه علوم پزشکی ایران تبدیل شد قبول شوم.
نکته مهمی که نمی توانم تاثیر آن را انکار کنم که بر تصمیم قطعی من برای طبیب شدن تعیین کننده بود تجربه مجروحیت بنده در عملیات والفجر ۴ بود. توفیق اینکه به عنوان نیروی درمانی در مناطق عملیاتی حضور داشته باشم را پیدا نکردم و بیشتر به عنوان رزمنده در مناطق جنگی حضور پیدا می کردم ولی وقتی در یکی از عملیات ها به سختی مجروح شدم و به دشواری توسط دوستان هم گردانی به پشت معرکه نبرد منتقل شدم و سروکارم با برادران امداد گر و در نهاین کادر درمانی و پزشگان افتاد، یعنی وقتی که خدمات کادر درمانی و خصوصا پزشکان را دربیمارستان های صحرایی ازنزدیک لمس کردم با تمام وجود متوجه شدم که کارآنها تا چه اندازه مهم است. فراموش نمی کنم که در همان ایام و ساعت هایی که خیلی کند وسخت می گذشت با خودم عهد کردم که اگر قرار باشد به دانشگاه بروم به جز رشته پزشکی انتخاب دیگری نداشته باشم. یعنی دو هدف برای خودم تعیین کرده بودم که یا تا پایان جنگ در میدان نبرد باشم ویا دررشته پزشکی ادامه تحصیل دهم. با ذکر این خاطره می خواهم به مناسبت روز سعید پزشک، اشاره ای هم به نقش بی بدلیل درمان و طبیبان کشور در کوران جنگ کرده باشم. فراموش نکنیک که جنگ یک امر تحمیلی از طرف دشمن بر کشورمان بود و انتخاب ما نبود. شاید دراین روزها که کرونا به سلامت آحاد جامعه هجوم آورده است و به کوچک و بزرگ ما رحم نمی کند مردم تا حدودی بتوانند بفهمند که در کوران دفاع مقدس پزشگان و کادر درمانی در گمنامی تمام چه ز حماتی رابر دوش داشته اند. افتخار نظام پزشکی در کشورمان حضور در خط مقدم مبارزه بوده است که امروز به عیان در فضای کرونا زده مردم از نزدیک شاهد هستند وبه همین دلیل بخشی از شهدای ما در دوران جنگ پزشکان و کادر بهداشتی و درمانی هستند. به عبارتی ایثار تا پای جان که در شیوع کرونا شاهد هستیم تجربه اول متولیان درمان در کشور نیست.

به نظر شما وظیفه ذاتی یک پزشک چیست؟
وظیفه پزشک را اصولا خود ماهیت پزشکی و رشته پزشکی و فلسفه طبابت تعیین می کند. کسی که پزشک می شود در مرحله او خودش را وقف مردم کرده است. طبیب نمی تواند خود را محدود به بخشنامه ها و توصیه ها کند و باید تماما در خدمت اهداف پزشکی باشد. ابزار کار یک طبیب انسانهایی هستند که احساس درماندگی و درد می¬کنند و در ناخودآگاه آنها پزشک جانشین خدا وابزار شفا دهنده خدا در زمین است. بنابراین وظیفه یک پزشک از نظر انسانی و اخلاقی بسیار مهم است و باید تمام وجود خود را وقف خدمت بیمار کند. وطیفه دارد به غیراز رفاه و بهبودی بیمار به هیچ موضوع دیگری فکر نکند. تامین رفاه جسمی وروانی بیمار و خانواده او به هر طریقی که دانش او و علم روز به او اجازه می دهد در اولویت حرفه ای و زندگی شخصی او است.
 
سختترین لحظه در زندگی یک پزشک چیست؟
دوره آموزش پزشکی تماما دوره سختی است، درس خواندن ها، شب بیداری ها، کشیک دادنهای پراسترس دوره های کارورزی، دورانی سخت و البته توام با لذت های خاص خودش می باشد.
برای من هم مثل سایر پزشگان ، سخت ترین ایام دورانی بوده است که علی رغم تمام تلاش هایی که کرده ایم نتوانسته باشیم جان بیماری را نجات بدهیم. این موضوع دراین ایام که کرونا شیوع پیدا کرده است خودش را بیشتر از گذشته به رخ می کشد. واقعا برای طبیب هر نوع سختی قابل تحمل است ولی از اینکه بداند که نمی تواند جان بیمار را نجات بدهد و عده ای را از نگرانی برهاند تحمل ناپذیر است.

چند نکته کلیدی که در دوران طبابت به آن دست یافته اید؟
در خیلی از مواقع استجابت دعای بیماران یا همراهان را در همان لحظه ای که دعا می کنند حس می کنم. شاید معنوی ترین ساعات زندگیم این لحظه ها باشد.

توصیه شما به پزشکان جوان تازه فارغ التحصیل شده چیست؟
پزشکان جوان تازه فارغ التحصیل شده فراموش نکنند که با انسانهای نیازمند مواجه هستند و باید به آنها کمک کنند، کسی که به شما مراجعه می کند تمام امیدش به شماست، و شما را در قالب قدرت الهی می بیند و شما باید به عنوان فردی که رنگ و بوی خدایی دارد به او کمک کنید. هر چند وظیفه حاکمیت است که شرایط را به شکلی مهیا کند تا فعالین حوزه بهداشت ودرمان و خصوصا پزشکان هیچ دغدغه معیشتی نداشته باشند ولی ما گزشکان نیز نباید فراموش کنیم که درآمد بالاخره محقق می شودو نباید اجازه بدهیم که طمع و ولع مال ما را از وظیفه پزشکی دور کند. . ما باید مسئولیت اخلاقی، شرعی و حرفه ای خود را به درستی انجام دهیم تا برکات خاص خداوندی همراه ما باشد وبه وعده الهی ایمان بیاوریم که هرگز فقربه سراغ مان نخواهد آمد.
رضایت و دعای خیر مردم سرمایه باارزشی است که کمتر حرفه ای به اندازه طبابت از آن بهره مند می شود.

بهترین و تلخ ترین خاطره خود را از دوران پزشکی بگویید؟
شاید تلخ ترین خاطره من، به زمانی برگردد که یک جوانی را با علائم سرماخوردگی به بیمارستان آوردند. آزمایشات اولیه نشان داد که این پسر جوان که به گفته پدرش رتبه برتر کنکور آن سال هم بود، مبتلا به بدخیمی خونی است. متاسفانه درمان های موثر امروزی برای درمان سرطانهای خونی در آن زمان در کشور وجود نداشت و ایشان ظرف یک هفته بعد فوت کرد.
شیرین ترین خاطرات هم مربوط به زمانی است که بیمار پس از درمان سلامت خود را بازمی یابد. خصوصا بعد از اعمال جراحی.

هم اکنون چه فرصتها و تهدیدهایی پیش روی حرفه پزشکی است؟
فرصتهای کنونی در حرفه پزشکی این است که ما می توانیم خدمات پزشکی را به دورافتاده ترین نقاط کشور ارائه بدهیم. نظام شبکه های بهداشتی ودرمانی توسعه خوبی داشته است و ما باید قدر این نظام را بدانیم. با تقویت نظام خدمات اولیه بهداشتی (PHC) ما می توانیم به محیطی ترین نقاط کشور خدمات را ارائه دهیم.
تهدیدی که پیش روی حرفه پزشکی است، تخصص گرایی افراطی است. اگر رشته های تخصصی و فوق تخصصی را به قیمت فداشدن پزشکان عمومی توسعه دهیم خطا کرد ه ایم. اگر پزشک خانواده درست تربیت شود، ما می توانیم طبابت مبتنی بر جامعه را توسعه دهیم و می توانیم در کنار خدمات دارویی از خدمات روانشناختی، خدمات مددکاری مناسب استفاده کنیم و در مواردی که نیاز به تخصص بیشتری باشد، بیمار را به متخصص ارجاع دهیم. سرمایه گذاری بر روی پزشگ خانواده که هدف گذاری اصلی آن پیشگیری است راه نجاتی است تا هزینه های نظام سلامت را در چاه ویل درمان نریزیم.
 
امروزه مهمترین مساله رسالت پزشکی موضوع ویروس کرونا (کووید۱۹) می باشد، در این خصوص توضیحاتی بفرمایید.
در دروه کرونا نقش نظام سلامت و پزشکان خانواده که باید روی پیشگیری کار کنند پررنگ تر شد. چون وقتی کسی به کرونا مبتلا میشود تقریبا دیگر از خیلی از رشته های تخصصی کاری برنمی آید. گرچه تلاش های آنها بی فایده نیست، ولی هزینه گزافی برای خروجی محدود به خاطر ماهیت این بیماری بر کشور تحمیل می شود.
ما باید به مسیری برویم که افراد به بیماری مبتلا نشوند یا بوسیله مراقبتهای اولیه علائم خفیفی پیدا کنند. باید نقش پیشگیری و درمان باید مبتنی بر جامعه و خانواده پررنگ شود که این اساس کار نظام بهداشتی درمان موفق است و درسهایی که از کرونا آموختیم در این زمینه می تواند راه گشا باشد.

خبرنگار و تهیه خبر: زهره راخ (مسئول روابط عمومی دانشکده)
سپاس از خانم آرزو قاسمی برای کمک در پیاده سازی متن مصاحبه