علم و فن آوری

آخرین اخبار علم و فن آوری

علم و فن آوری

آخرین اخبار علم و فن آوری

وضعیت فلسفه در ایران امروز؟ 2

وضعیت فلسفه در ایران امروز؟

با حضور آقایان: محمد جواد پیرمرادی- مهدی طاهریان- بهزاد مرتضایی- محمدعلی رمضانی- حسین شیخ الاسلام- علی اصغر فهیمی فر- حسین رویوران- ابراهیم متقی- محمد حسن زورق

رمضانی:

وقتی که بحث پیرامون تفکر عقلانی که می کنیم هم در مورد وجود می توانیم بحث کنیم هم در مورد معرفت هم در مورد جامعه هم در مورد هنر و  در مورد صنعت،در مورد تمدن و در مورد

پس منافاتی ندارد که یک تعریف نسبتا قابل قبولی داشته باشیم و از بین تعاریفی که گفته شد تعریف به روش را مورد اشاره قرار می دهیم. به خاطر سنخ بحث های فلسفی است که یک مقدار گسترده و دراز دامنه است و کارکردهایش هم قابل بحث است و به طور طبیعی فلسفه کارکردهای متفاوتی دارد یکی این که نگرش ما به جهان را می تواند سامان بدهد،حالا به هر شکلی که با روش عقلی و استدلالی به آن برسیم، دیگر این که این نظر تبدیل به عمل و رفتار حکیمانه بشود،این هم در بحث حکمت عملی مطرح است،و اگر به شکل جزئی تر بخواهیم نگاه کنیم سطرهای کتاب و قسمت های نانوشته اش هم مطالبی خواهد بود که کسی که با نگاه فلسفی نگاه می کند می تواند آن سطرها را بخواند یعنی آن خواننده عمومی نوشته ها را می خواند و یک فیلسوف کشف می کند که این نوشته ها پله به پله بالا بیاییم یا نوع نظام سازی که در قرون اخیر توسط اسپنسر مطرح شد و او  معتقد بود همین طور که ما برای شناخت جهان یک هم می آوریم می توانیم از حاصل این تفکر علمی یک نظام فلسفی تولید بکنیم که این یک خاصیت دیگری دارد که به آن فلسفه علمی می گوییم و نتایجی که علوم آورده اند را روی میز کنار غرب مطرح می کنند که آقای بیکن گفت من در مقابل منطق ارسطویی منطق تجربی را مطرح می کنم و آقای دکارت هم از شکّ دستوری خودش شروع کرد و یک فلسفه جدید را پایه گذاری کرد،کسانی هم که فلسفه نحو پشتوانه ای برای آنچه به عنوان علوم جدید وارد ایران شده مطرح بکنند.به عنوان مثال اولین کسی که سعی کرده آثار جدید غربی را به زبان فارسی ترجمه بکند در قرن نوزدهم آقای  کونت دوگوبینو بوده است که کنسول فرانسه در ایران بوده و ایشان به کمک یک فرد زبان دان یهودی که او هم کارمند دیاکرت ذکر می کنند و بعد از آن ترجمه دوم را شخصی به نام محمود افضل الممالک کرمانی در زمان قاجار انجام می دهد که چندین سال بعد منتشر می شود و ترجمه سومش ترجمه آقای فروغی بوده است.و بعد هم اولین بار در سال ۱۳۱۰ کتاب تالیفی سیر حکمت در اروپا را چاپ و منتشر می کند.نکته این جاست که در مقدمه ی چاپ های اولیه سیر حکمت در اروپا آقای فروغی این نکته وجود داشته [ولی در چاپ های بعدی نیست] که هدفش از این کار را شناساندن اصول اصالت جدید غربی به  اصول راسیونالیسم غربی را به ایرانی ها بشناسانم که این کار را دارم انجام می دهم.یا سایر مترجمان باز می گفتند که ما از طریق ترجمه فلسفه های جدید غرب می خواهیم راهی برای دسترسی(به آن فلسفه ها) پیدا بکنیم.این عین جمله ایست که آقای بدیع الممالک میرزا(می گوید)،که متوفای ۱۳۲۱ است و با آقای فروغی در یک سال فوت کرده است،و هدف خودش را پیدا کردن راهی برای دسترسی و اخذ صحیح علوم جدید از طریق جنبه های زیر بنایی(معرفی می کند) اینها می گفتند ما می خواهیم زیربناهای علوم غرب را به ایرانی ها بشناسانیم که همین کار را هم کردند.فقط این اشاره را می کنم که امروزه اگر بخواهیم وضعیت خودمان را مطالعه بکنیم به لحاظ سبک زندگی و ابزار آلات تکنولوژی که در زندگی روزمره استفاده می کنیم، مثل بقیه دنیا که ما هم گویا یک شاخه  از غرب هستیم،این نوع تکنولوژی حاصل یک علمی است که آن علم مبتنی بر یک فلسفه ایست که فلسفه غرب است،درست است که به عنوان مثال از یک موبایل شروع می کنیم ولی موبایل تکنولوژی اش به یک علمی بسته است که آن علم به فلسفه غرب وصل است.یعنی با یکی دو واسطه به فلسفه غرب برخورد می کنیم. اینکه ما تکنولوژی را و علم را در چهارچوب فلسفه مبتنی بر اسلام از نو تعریف کنیم رسالتی است که بر دوش متفکران، اندیشه ورزان و فیلسوفان مسلمان است.

آنچه که مقام معظم رهبری درباره تحول در علوم انسانی می فرمایند به این مسئولیت و رسالت مهم اشاره دارد.

فهیمی فر:

بعضی ها اعتقاد دارند اصلا این نشدنی است. یعنی ما نمی توانیم به تکنولوژی مدرن برسیم یعنی بوسیله فلسفه ملاصدرا نمی شود نیاز دنیای مدرن را جواب داد. درحالیکه ممکن است این ادعا در عمل رد شود. این پیش فرض بعضی هاست.

رمضانی:

ما به طور جدی سراغ این قضیه نرفته ایم.باید سراغش برویم تا به جد بفهمیم آیا می شود یا نمی شود.ولی شواهد عکس قضیه را نشان می دهد. ما بوسیله کسانی در تکنولوژی بسیار پیشرفته نظیر نانو، شبیه سازی، انرژی هسته ای، صنایع فضایی پیشرفت کرده ایم که از نظر فلسفی متکی به فلسفه اسلامی بوده اند نه فلسفه غرب. دانشمندانی نظیر شهید علی محمدی، شهید شهریاری و دیگران. کما اینکه در جنگ و دفاع مقدس پشتوانه پیشرفت ما مبانی فلسفی اسلامی بوده نه مبانی فلسفی غرب. مردانی نظیر صیاد شیرازی، محسن رضایی، رحیم صفوی متکی به تعقل اسلامی بوده ایم پیشرفت کرده ایم. هنوز سی و سه پل و عالی قاپو و حمام شیخ بهائی به هزاران زبان به ما می گویند که فلسفه اسلامی علم آفرین است و این علم تکنولوژی را حمایت و تمدن را شکوفا می کند. لذا ما در این شرایط می خواهیم برگردیم به سمت فلسفه های خودمان. فلسفه غرب موجب سیطره غرب بر ما شده است ولی ما مشکل را کم و بیش احساس کرده ایم و باید این احساس را عمومی تر بکنیم و نوعی بیداری فلسفی اسلامی به ویژه در مراکز علمی و دانشگاههای خود به وجود آوریم.

پیرمرادی:

اگر بحث تفکر فلسفی است و بیاییم تفکر فلسفی را به دو بخش اسلامی و غرب تقسیم بکنیم و بعد درباره وضعیت این ها صحبت بکنیم،من فکر می کنم ما اصلا تفکر فلسفی نداریم،نه تفکر فلسفی اسلامی به همان معنایی که رایج است و نه تفکر فلسفی غربی. اگر می گوییم که فیلسوف یک آدمی است که با بقیه متفاوت است،فیلسوف فکر جدید تولید می کند،مولد فکر است،مولد مکتب است،مولد یک نظام فکری است که بر اساس آن می شود زندگی کرد،اگر فیلسوف را به این معنا بگیریم و ابن سینا،ملاصدرا،سهروردی و کانت را فیلسوف بدانیم،اگر فیلسوف این ها هستند و پس ما داریم چکار می کنیم؟ اساتید دانشگاه دارند چکار می کنند؟به نظر من این ها فکری تولید نمی کنند،در واقع معلم هایی هستند متن ها را توضیح بدهند که دانشجویان یا طلاب مقداری این متن ها را بفهمند.ما الان فیلسوف نداریم،نه عسل وار(مطالب جدید استخراج کند) اصلا ما دانشکده فلسفه در کشور نداریم،دانشکده شیمی داریم،دانشکده فیزیک داریم،دانشکده الهیات داریم،دانشکده ادبیات داریم اما دانشکده فلسفه نداریم. ما هنوز یک دانشکده نداریم، برای این همه فلسفه حتی همین فلسفه های خودمان در دانشگاه یک دانشکده ای باشد و یک رشته ابن سینا باشد،یک رشته سهروردی ما فیلسوف پرور بودیم،الان از آخرین فیلسوف ما ملاصدرا چند سال می گذرد؟دیگر نظام حتی مرحوم علامه طباطبایی با آن عظمتش یک نظام فلسفی مستقل از ملاصدرا نیاورده است.چند مسئله جدید مطرح کرده است،ما احترام می گذاریم به ایشان و ایشان واقعا یک فیلسوف بزرگ است ولی ما(فیلسوف جدید)نداریم.اساتید ما معلمان فلسفه هستند و مولد فکر جدید نیستند.

فهیمی فر:

در غرب هم تا حد زیادی این گونه است یعنی بعد از هگل عملا نظام های فلسفی جامع تبدیل شدند به فلسفه هایی که نزدیک علمند مثل فلسفه های مضاف و امثالهم.در آن طرف هم تا حد زیادی این قضیه هست که آن فلسفه های جامع اتفاق نیفتاده و به همین دلیل فکر می کنم حدود صد یا صد و پنجاه سالی است که غرب چیز جدیدی را ارائه نکرده است.

پیرمرادی:

فلسفه مدت ها به معنای متافیزیک بود،بعد از آن که دکارت آمدو وضع قبلی را به هم زد باز روش همان روش است.یعنی می گوید باز هم دنبال حقیقت است،باز هم دنبال این است که به یقین برسد ولی بعدا فیلسوفان غربی آمدند و روی این خط کشیدند.گفتند جست و جوی یقین را فراموش کنید،ما دیگر به یقین نخواهیم رسید.بنابر این فلسفه چه کاری بکند؟می گویند بیایید مبانی علوم را بررسی بکنیم،یک عده فیزیک می خوانند یک عده هم بیایند مبانی فیزیک و روش فیزیک را بحث کنند،از بیرون نگاه کنند و ببینند یک فیزیک دان چکار می کند؟یک عده عالمند و یک عده «عالم فلسفه آن علم» هستند،از بیرون به علوم نگاه می کنند.ولی در کشور ما به معنای عام فلسفی،که به معنای تفکر پروری و متفکر پروری است،تابع نظام آموزش و پرورش ماست که حافظه پرور است و اصلا متفکر پرور نیست.به معنای کلان تفکر ما در همه علوم احتیاج به تفکر داریم،در فیزیک،شیمی و همه جا،ولی آن تفکر خاص که مسائل را خیلی جدی می گیرد و می تواند جهت دهی بکندمورد نیاز است فیلسوف به عنوان یک متفکر متفاوت است با شیمی دان از این جهت که (فیلسوف)به زندگی جهت می دهد،یا مثبت یا منفی،یا می تواند ما را به بهشت برساند یا به جهنم.چون برای ما سبک زندگی ایجاد می کند.فلسفه نهایتا به عمل کشیده می شود،حتی همان متافیزیک که می گویند اصلا کاری به عمل ندارد بحث هایش جدی است و به عمل کشیده خواهد شد.الان هم یکی از تفاوت های بنیادین فلسفه اسلامی با فلسفه های غربی همین است که فلسفه اسلامی به یک سبک زندگی می خواند و فلسفه های غربی با وجود اختلاف های گسترده ای که دارند به سبک های زندگی دیگری می خوانند.اگر فیلسوف خدا را می پذیرد از این به بعد زندگیش مبتنی بر این دیدگاه است که نهایتا می رود [و بایگانی می شود] ببیند در اسفار چیست،در شفا چیست،در حکمت الاشراق چیست و دوباره همان ها را کمی توضیح می دهد و حرف جدیدی گفته نمی شود،نسبت به فلسفه غرب هم همین کار را می کنیم،نهایتا کانت را اولا ترجمه می کنیم،در مورد ترجمه هم در گذشته فرض کنید اگر در دوره مامون که نهضت ترجمه راه افتاد اشخاصی ترجمه می کردند لااقل [شاید] یک آگاهی فلسفی داشتند ولی الان ترجمه کردن مد شده است،هر کس زبان بلد است می رود و ترجمه می کند.حتی ترجمه آثار فلسفه از غرب هم بر اساس نیاز ترجمه نشده است. هرکسی بر اساس سلیقه خودش،یا زبان بلد بوده یا مثلا از یک فیلسوف خوشش آمده است و آثاری را ترجمه کرده است.یک تفکر استراتژیک در پشت ترجمه از فلسفه های غربی نیست.به همین خاطر تحقیقات ما راجع به فلسفه غرب هم همین گونه است.در تحقیقات بیشتر مقلدانه کار می کنیم و نه محققانه که واقعا به یک نتیجه جدید برسیم و از این نتیجه جدید در سیاست یا در اقتصاد استفاده بکنیم. من احساس می کنم وضعیت فلسفه در ایران امروز چه به لحاظ آموزشی و اصلا به فکر تولید نیستیم یعنی تولید برای ما ریسک دارد و سخت است و سود آور نیست،آماده خور هستیم،در فلسفه هم آماده خور هستیم.چون تفکر کردن و مجصول جدید تولید کردن سخت است ما به دنبال آماده هستیم. ما وارث اندیشه هایی هستیم که آن ها را تکرار می کنیم.در فلسفه خودمان اندیشه های گذشته را تکرار می کنیم و تکرار می کنیم.آن قدر پایان نامه ها نوشته می شود که می بینید تمامش تکرار گذشته هاست.در حالی که فلسفه دقیقا نقطه مقابل است.یعنی باید مبتنی بر تحقیق باشد.اگر همه اش تکرار می کنیم و هیچ حرف جدیدی زده نمی شود.نسبت به غرب هم همین طور است.البته می توانیم این ها را تقسیم بندی بکنیم. فلسفه های ما عقل و ایمان را مکمل هم می دانند و دو بال برای انسان می دانند که با این دو بال باید پرواز کرد.ولی با این حال ما فقط می آییم و تکرار می کنیم و هیچ قدمی برای یک تحول فلسفی و یک مکتب فلسفی جدید برداشته نشده است که این هم (معلول)نظام آموزشی ماست.منحصر به حالا هم نیست به یک نظام آموزشی که فیلسوف ایجاد بکند و خروجی نظام آموزش و پرورش به یک متفکر برسد که حرف جدید بزند و طرح نویی در بیندازد باید برسیم.

 

 

منبع 

مصاحبه با دکتر محمدی عضو هیئت علمی بیمارستان فارابی به مناسبت هفته سلامت

مصاحبه با دکتر محمدی عضو هیئت علمی بیمارستان فارابی به مناسبت هفته سلامت

هر ساله 24-18 فروردین ماه به عنوان هفته سلامت نامگذاری می شود . همه ساله سازمان جهانی بهداشت موضوعی را برای جهت گیری های نظام سلامت تعیین می نماید. موضوع امسال« سالمندی و سلامت» وشعار روز جهانی بهداشت« زندگی سالم، طول عمر بیشتر» است .با توجه به اهمیت بینائی در کیفیت زندگی، روابط عمومی بیمارستان فارابی گفتگویی با دکتر سید فرزاد محمدی فوق تخصص قرنیه و عضو هیئت علمی پژوهشی بیمارستان فارابی انجام داد .مشروح این گفتگو به شرح زیر است: آقای دکتر از این که وقت خود را در اختیار ما گذاشتید تشکر می کنیم لطفا بفرمائید تعریف شما از مفهوم سلامت در حوزه بینائی چیست؟ ابتدا بایستی مقدمه ای را عرض کنم همانطور که میدانید در چند دهه اخیر ما با پدیده ای به نام گذار اپیدمیولوژیک در جمعیت روبرو بوده ایم، یعنی هرم سنی تغییر شکل یافته و جمعیت سالمند در حال گسترش است به طوری که پیش بینی شده در طی چند سال آینده درصد سالمندان جامعه به بیش از 20% برسد.این بدین معنی است که ما در آینده با طیف دیگری از بیماری ها که با سالمندی در ارتباط است, روبرو خواهیم شد.این بیماری ها در حیطه های مختلفی مانند سلامت روان،قلب وعروق ،سرطان ها و...از جمله بینائی است.جالب است بدانید در طبقه بندی رشته های پزشکی چشم پزشکی از یک طرف زیر شاخه طب اطفال واز طرفی زیر شاخه طب سالمندان قرار می گیرد به طوریکه اگر به یک مطب،کلینیک یا بیمارستان چشم پزشکی مراجعه کنید بیشترین مراجعین را همین دو گروه سنی وبه ویژه سالمندان تشکیل می دهند.بنابراین توجه به سالمندان در علوم بینائی امری ضروری است. در هزاره سوم وگسترش تکنولوژی های جدید در زندگی روز مره افراد اهمیت کیفیت بینائی وتوجه به سلامت آن بیش از پیش نمایان می شود. امروزه کمتر کسی است که از رایانه,تلفن همراه ورسانه های مختلف استفاده نکند. ارسال پیام کوتاه یکی از روش های اطلاع رسانی عمومی شده است واین شامل حال سالمندان هم می شود.با این مقدمه بنده سلامتی را دو گونه تعریف می کنم یک تعریف مثبت؛ به معنی تحقق حداکثری ظرفیت های موجود در ارگان های مختلف بدن از جمله چشم ،واین که ما از آن اندام بهترین استفاده را در طولانی ترین زمان ممکن داشته باشیم ویک تعریف منفی؛ یعنی اگر نقص،بیماری ویا عامل تهدید کننده ای در عضوی از جمله چشم وجود دارد به موقع شناسائی ودرمان شود.وبا تشخیص زود هنگام پیشرفت آن جلوگیری کنیم.گاهی می توان مفهوم سلامت را گسترش داد وحیطه باز توانی را هم در آن وارد کرد. یعنی اگر فرد مشکل یینائی دارد وما قادر به درمان وبرطرف کردن آن نیستیم ،وسیله ای مثل عینک یا لنز در اختیار او بگذاریم که قدرت بینائی اش بهبود یابد. - در روند سالمندی ،چشم چه تغییرات فیزیولوژِیکی پیدا می نماید؟با افزایش سن تغییرات مختلفی را در ساختار چشم مشاهده می کنیم.این تغییرات در ملتحمه،قرنیه،شبکیه وعدسی چشم بوجود می آید.ولی این تغییرات تاثیر عمده ای در ظرفیت بینائی فرد ندارد.شاید فقط در شرایط خاصی مثلا نور کم وکنتراست های پائین مشکل پیدا شود.ویا درجاتی از آستیگماتیسم را در سالمندان بیشتر از جوانان ببینیم.فقط پدیده پیر چشمی است که به طور شایع از سنین 45-40 سالگی در همه افراد شروع می شود به طوریکه فرد در کارهای ظریف ونزدیک مثل مطالعه،استفاده از گوشی همراه،خیاطی وکارهای آشپزخانه نیاز به استفاده از عینک پیدا می نماید. پیر چشمی به تدریج افزایش یافته ولی اگر فرد در دیدی دور مشکل نداشته باشد حد اکثر به شماره 3 میرسد. - پس با این توصیف ممکن است در سالمندی مشکل بینائی نداشته باشیم؟ بله معمول همین است.شما در کشور های پیشرفته سالمندانی را پیدا می کنید که در 90-80 سالگی به خوبی رانندگی می کنند همین طور در اطرافیانتان حتما سالمندانی را دیده اید که بینائی خوبی دارند .حتی کاتاراکت که بیماری شایعی در سالمندی است با یک جراحی ساده برطرف شده ودید فرد تصحیح می گردد.- آیا سبک زندگی یا life style در حفظ کیفیت بینائی افراد تاثیر دارد؟ قطعا. ساده ترین موردآن آب مروارید است، استفاده از عینک آفتابی به خصوص در شرایط تابش شدید اشعه فرابنفش مانند رانندگی ، کنار دریا ، کوهنوردی ، مکان های باز در فاصله ساعت های 10 تا 3 بعدازظهر ، حتی در شرایط ابری میتواند احتمال ابتلا به کاتاراکت را کم کند. در مطالعات ثابت شده که داشتن یک رژیم غذایی متعادل ,استفاده از مواد معدنی و ویتامین ها,استفاده از میوه ها وسبزیجات تازه می تواند از مراحل پیشرفته پیری شبکیه پیشگیری کند . سیگار کشیدن با کاتاراکت ، پیری شبکیه و گلوکوم ارتباط دارد و مطمئنا باعث پیشرفت رتینوپاتی دیابتی می گردد .- بیماری های شایع دوره سالمندی کدامند؟ شایعترین بیماری های این دوره شامل کاتاراکت (آب مروارید)، گلوکوم(آب سیاه)،پیری شبکیه و رتینو پاتی دیابتی (در افرادی که از سنین پائین دچار دیابت شده اند) می شود.- کدامیک از این بیماری ها قابل پیشگیری هستند؟ برخی بیماری ها مانند آب مروارید قابل پیشگیری و برخی مانند گلوکوم(آب سیاه) قابل پیشگیری نیستند ، پیری شبکیه تقریبا غیر قابل پیشگیری است.اما با تشخیص ودرمان به موقع آن وپیگیری مداوم می توانیم از گلوکوم پیشرفته ، رتینوپاتی پیشرفته و رسیدن به پیری شبکیه پیشرفته پیشگیری کنیم . - آیا معاینات دوره ای یا غربالگری در این زمینه وجود دارد؟بله مثلا آب سیاه یک بیماری خاموش و بدون علامت است که شایع ترین انواع آن به طور مخفیانه بینایی را کم می کند ، ما نمی خواهیم خانواده ها را نگران کنیم اما افرادی که در خانواده خود سابقه آب سیاه دارند باید حتماٌ از 40 سالگی بررسی شوند. و زمان پیگیری را با پزشک خود تنظیم کنند ،یا افراددیابتی باید به طور دوره ای معاینه شوند چرا که گاهی اوقات پیشرفت بیماری به دلیل پیگیری نامنظم و عدم مراقبت صحیح می باشد . در بیماری های چشمی آن چه بیش از غربالگری اهمیت دارد پیگیری وجلوگیری از پیشرفت بیماری است. در مورد کاتاراکت به دلیل تاری دید ایجاد شده خود فرد مراجعه می کند ونیاز به غربالگری ندارد.در مورد پیری شبکیه غربالگری خاصی نداریم چون غیر از توصیه به داشتن رژیم غذائی متعادل واستفاده از مکمل ها در صورت نیاز اقدام خاصی در پیشگیری از آن نمی توانیم انجام دهیم.- این بررسی ها در چه فواصلی باید صورت بگیرد؟در مورد گلوکوم اگر سابقه خانوادگی وحود دارد از سن 40 سالگی هر سال بایستی مورد معاینه قرار بگیرنددر کسانیکه سابقه خانوادگی ندارند بین 50 -40 سالگی مورد معاینه قرار گرفته وسپس هر سال (سختگیرانه)یا هر دو سال یک بار بررسی شوند. در مورد رتینوپاتی دیابتی هم پروتکل های مختلفی وجود دارد که معمو ل ترین آن ها سالانه است. باز هم تاکید می کنم که مهم تر از غربالگری ,پیگیری بیماری تشخیص داده شده وعمل به توصیه هاست تا از پیشرفت بیماری جلوگیری شود.- توصیه شما به عنوان یک چشم پزشک به جوانان ومیانسالان برای داشتن بینائی بهتر در سالمندی چیست؟همانطور که گفتم داشتن سبک زندگی مناسب,استفاده از عینک آفتابی در ساعات ومکان های تابش شدید آفتاب ,استفاده از رژیم غذائی متناسب,پیگیری بیماری های چشمی و عدم استفاده از سیگار . - به نظر شما برای ارتقای کیفیت زندگی ؛چشم پزشکان چه نقشی در تیم سلامت دارند؟در واقع وظیفه اصلی چشم پزشکان که برگرداندن دید طبیعی به فرد است تاثیر زیادی در کیفیت زندگی دارد چون ثابت شده که رضایت و کیفیت زندگی با بینائی مرتبط است . - نقش آن ها از دیدگاه پزشکی جامعه نگرچگونه است؟گرچه به طور سنتی در حیطه چشم پزشکی این مفهوم رایج نبوده وفکر هم نمی کنم در آینده نزدیک به آن دست یابیم چون اصولا چشم پزشکی یک مقوله بسیار تخصصی وبالینی است .بیمارستان فارابی با وجودی آنکه جایگاه ویژه ای در آموزش چشم پزشکی کشور دارد ولی در حیطه سواد سلامت و چشم پزشکی جامعه نگر هنوز کاری نکرده ایم چون در این حیطه باید پزشک به سوی بیمار وجامعه برود وبیماری را شناسائی کند نظر شخصی من این است که چشم پزشکان متخصصان بالینی هستند وواقع بینانه نیست که ماموریت آنان را تغییر دهیم ولی میتوانیم در بحث آموزش سلامت در حوزه بینائی از همکاران دیگر مثل پرستاران و اپتومتریست ها استفاده نمائیم.به هر حال نقش اصلی چشم پزشکان تشخیص ودرمان بیماری ها است.ولی می توان برایشان فرصت ساخت وآنان را در معرض رسانه ها قرارداد ودر آموزش جامعه از آن ها استفاده کرد. - آیا در بیمارستان فارابی برای آینده برنامه ای در این زمینه داریم؟ می توانم به برگزاری روز بینائی برای توجه دادن دولتمردان به تاثیر بینائی در کیفیت زندگی فردی وجامعه ,چاپ نشریه پرستار چشم برای گسترش دانش چشم پزشکی گروه پرستاری سراسر کشور ,تخصیص بخش آموزش سلامت در نشریه ندای فارابی و همینطور ارتباط با گروه های دیگر پزشکی مثل متخصصین غدد,داخلی,قلب وعروق ,مغز واعصاب وارجاع بیماران اشاره کنم.در حال تالیف وتدوین کتاب بزرگی هستیم که بیماری های چشم را از مدخل تاثیری که در کیفیت زندگی افرادوباز تاب آن در زندگی فردی واجتماعی آنان دارند بررسی می نماید.این کتاب می تواند مورد استفاده کلیه متخصصان و حتی مردم قرار گیرد.از بذل توجه وحوصله شما متشکریم.


منبع:بیمارستان فارابی


مصاحبه اختصاصی با حسنا محمد زاده

مصاحبه اختصاصی با حسنا محمد زاده

سایت شاعران پارسی زبان در دومین گفتگوی اختصاصی خود با شاعران، پای صحبت های شاعر جوان و موفق آیینی حسنا محمد زاده نشسته است که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم .

باسلام و خسته نباید و تشکر بابت اینکه وقتتان را برای این گفتگو به ما اختصاص دادید.
1.روزگارتان چگونه می گذرد شاعر!؟کمی از خودتان بگویید متولد چه سالی هستید و چند سال است که وارد فضای ادبیات شدید و از تالیفاتتان بگویید؟
 
با سلام و تشکر از لطف و بزرگواریتان
من متولد دهم مهرماه سال 1361در کاشان هستم.
پدر مرحومم کارمند آموزش و پرورش و هم بود و تشویق‌های پی‌در‌پی او برای خواندن کتاب‌های شعر و نثرادبی
اولین 
شاعری ام به زمان تحصیل در مقطع راهنمایی برمی‌گردد

و در سال 85 برای اولین بارسطح شعرم را 
با شرکت در جشنواره‌های ملی آزمودم و از آن پس جدی تر از قبل به شعر پرداختم اولین مجموعه شعرم  در بهار 89 روانه بازار کتاب شد .
 
آثار انتشار یافته ام عبارت اند از :
1.مجموعه «هنوز قلب قلم درد می کند...برگرد!»، نشر آرام دل و برنده سیزدهمین جایزه کتاب فصل
2.مجموعه « عشق های بی حواس» ،
3. مجموعه رباعی« یک مشت آسمان»، نشر فصل پنجم
 4.مجموعه « خورشید های توأمان »،نشرآرام دل ، برگزیده جایزه کتاب سال قلم زرین
5. مجموعه « سربه 
مهر » ، نشر جمهوری

6.مجموعه «جوهر جان » ، نشر هزاره ققنوس، برگزیده دومین جشنواره کتاب انقلاب
7. مجموعه  «زیر هر واژه آتشفشان است » در دست انشار - نشر سوره مهر
 
 
2.تنهایی هایتان را با که تقسیم می کنید؟
 
با داشتن خانواده ای مهربان و دوستانی زلال کمتر احساس تنهایی می کنم اما دوست دارم ساعت های تنهایی ام را فقط با شعر و کتاب هایم قسمت کنم .
3.با دنیای سیاست نسبتی دارید؟
 
 در ذهن من مفهوم انسان از که احساس می کنم هر چه روز از روز می گذرد بیشتر جایشان را به ضد ارزش ها می دهند.
مسلما کسی که دستی به قلم دارد  نه تنها باید خود دغدغه‌ی مبارزه و آزادی مردم را در دل بپروراند  بلکه باید با قلمش  تمام جامعه را دعوت به توجه به این مقوله ‌کند . اما نباید از این مهم غافل شد که سیاست زدگی محض آفت بزرگی برای شعر و شاعر است چرا که شعر باید آیینه ی احساسات درونی شاعر هم باشد چه بسا که بسیاری دیگر بتوانند با آن همذات پنداری کنند
بدون شک شاعری که می تواند احساس و عواطفش را به زیبایی در شعر به نمایش در آورد نمی‌تواند  از دردجامعه و دیگر انسان ها برای مثال غزل تب پاییز :
 
اردیبهشتم در تب پاییز گم شد
در برگ 
ریزان های وهم آمیز گم شد
 
هی دانه دانه دانه گل های انارم
در بادهای وحشی و یکریز گم شد
 
تاریخ من با آخرین اسطوره هایش
بین غبار لشکر چنگیز گم شد
 
فریادهای سینه ی مشروطه خواهم
پشت سکوت ممتد تبریز گم شد
 
من ماندم و ماه و شبی یلدایی اما
ابری رسید از راه ماهم نیز گم شد
 
دیوانه ای با کفش های وصله دارش
در کوچه ی عشقی خیال انگیز گم شد
دکتر معتمد نقد زیبایی بر این شعر نوشته اند به گفته ی ایشان :
« گاهی" من" در شعر ، فردی نیست و مانند "من " های نمادین شعر نیما کلی ست و هر فرد مسئولی که تلاش دارد مردم را نسبت به واقعه ای آگاه نماید با این شعر به همذات پنداری و اینهمانی می رسد
شاعر در بیتی  فضای مد نظرش را که ممکن است برای هرکس به گونه ای تأویل شود به واقعه ای تاریخی مثل قیام مردم تبریز ارجاع می دهد
از سوی دیگر نماد انسانی "من"راوی شده برای تأکید بر حضور پاییز و برگریزان در تقابل اردیبهشت و بهار که این تقابل شاعرانه ، عناصربه کار رفته  را از سطح یک نشانه ی دلالت گرایانه و استعاری بالاتر برده است تا نتوان به راحتی مفهوم نهایی را متصور شد و این همان هدفی ست که در کاربرد نماد بخصوص در حوزه ی سمبولیسم اجتماعی مد نظر است و مهمتر این که دیوانه ای با کفش های وصله دار تا چه اندازه  می تواند ذهن ها را به چالش  بکشاند و در هر ذهنی چگونه به تأویل بیانجامد
 
4.ایا شعر در همه حال به سراغتان می آید یا فقط در اوقات دلتنگی؟

 
 نه در همه حال ...مخصوصا در مواقعی که مسأله یا مشکلی به شدت ذهنم را درگیر کرده باشداصلا نمی توانم بنویسم. نوشتن برای من با اولین جرقه ذهنی و جوشش یک بیت شروع می شود که فقط مربوط به مواقع دلتنگی هم نیست گاهی ممکن است در اثر دیدن فیلمی تأثیر گذار باشد یا نشستن پای درد دل دوستی یاخواندن داستان و یا مساله ای که ذهن  جامعه را به خود درگیر کرده است و خیلی موارداتفاقی دیگر که از زاویه های متفاوت مرا به خود مشغول می کنند .
  
5.چقدر علاقه مندی خانواده- پدر و مادر یا همسر و فرزندان- به شعر می تواند اثر مثبت یا منفی بر زندگی شاعرانه یک شاعر بگذارد؟اصلا دخیل هست این مساله؟
 
اگرچه معتقدم در وهله اول پیگیری و تلاش و استعداد نهفته ی یک شاعر و البته میزان مطالعه اش بیشترین تأثیر رابر شعر و زندگی شاعرانه اش دارد اما آنچه که مسلم است و غیر قابل انکار، حمایت های خانواده است. گاهی با خودم فکر می کنم که شاید اگر از همان کودکی پدرم نوشته های مرا جدی نمی گرفت و دنبال نمی کرد و در نوجوانی به شعر های دست و پا شکسته ام بها نمی داد و مادرم مرا به خواندن کتاب های شعر تشویق نمی کرد من هیچ وقت شاعر نمی شدم حتی در همین سال های نه چندان دور ،اگر حمایت های بی دریغ همسرم و آرامش فضای خانه نبود نمی توانستم به راحتی دغدغه های ذهنی ام را به زبان قلم بیاورم .
 
6.داعش و تکفیری بیشتر بغض به گلویتان می آورد یا بی مهری ارباب بی مروت فرهنگ و هنر؟
از منظر من هیچ مساله ای هر اندازه مهم ، برای من که در عرصه ی فرهنگ فعالیت دارم به قول شما بی مهری اربابان فرهنگ و هنر ، و برای بقیه دیدن بی مهری در هر زمینه ی دیگری  نمی تواند به اندازه جنایت های وحشیانه داعش و تکفیری درد آور باشد چرا که این ها قلب انسانیت را به درد آورده اند .
 
 
7.مثل اغلب ماها به دنیای مجازی گراییده و در آن مستحیل شده اید یا نه ؛ هنوز هم کتاب می خوانید و با کتاب رفیقید؟
 
در دنیای مجازی هم گاهی حضور دارم اما تمام تلاشم بر این است که فقط به عنوان یک دنیای مجازی به آن بنگرم نه بیشتر... متاسفانه دیده می شود که خیلی ها چنان دلبسته و وابسته ی همین دنیای مجازی شده اند که در آن زندگی می کنند و این اصلا خوب نیست ؛
در مورد سؤال دومتان : فقط می توانم بگویم که کتاب، بخشی جدانشدنی از زندگی من است وروزی که در آن حتی برای ساعتی مطالعه نکرده باشم برایم روز زیبایی نیست .
 
8.از سرودن به یک منوال خسته نشده اید؟
 
من معتقدم به یک منوال و پی در پی سرودن  نه تنها ذهن را خسته می کند و باید مدتی به آن استراحت داد بلکه می تواند از قدرت و توان نفوذ شعر هم بکاهد و آن را ضعیف کند .
من هم سعی می کنم سرودن برایم به یک منوال نباشد. حال و هوایم را با پرداختن به مضامین گوناگون و طبع آزمایی در قالب های مختلف شعری عوض می کنم . مثلا چون قالب اکثر سروده هایم غزل است گاهی به رباعی می پردازم که مجموعه " یک مشت آسمان " هم در همین قالب سروده شده است . گاهی قصیده و مثنوی  ...و اخیرا هم ترانه .
 
9.چه تغییر و تحولی در خود و آثارتان داده اید یا می خواهید بدهید
 
تمام تلاشم بر این است که در حوزه ی معنا  از پنجره ای بازتر و با زاویه ی دیدی متفاوت به دنیا بنگرم
ودر آثارم به حقیقت های فراموش شده بهای بیشتری بدهم .
 

 10 .به شما خبرمی دهند که برنده ی یک جایزه ی کلان و گران قدر ادبی شده اید و میلیونها تومان پول به حسابتان خواهد آمد ؛واکنش و اقدام صادقانه تان چگونه خواهد بود؟..
در حال حاضر بیشترین دغدغه ی ذهنی ام را کودکان کار به خود اختصاص داده اند شاید با چنین جایزه ی کلانی به گونه ای سرمایه گذاری می کردم که سودش کودکان کار را لااقل در زادگاه خودم بی نیاز کند  .
11.از چه کسی انتقاد دارید؟چه کسی را می خواهید نصیحت کنید؟
 
اغراق نکرده ام اگر بگویم بیشترین ضربه ها را از دروغ و تزویر خورده ام چرا که مستقما قلب و روح آدم را نشانه می گیرند
چه بسا کسانی که در ظاهر صمیمی و مهربان به نظر می رسند و در لباس دوست جلوه گری می کنند اما در خفا از فرو کردن هیچ خنجری به پشتت دریغ نمی کنند ...و دروغ که همیشه همه چیز را خراب می کند.
در جایگاه نصیحت کردن نیستم اما آرزو دارم از پشت نقاب ها بیرون بیاییم وخود واقعی مان باشیم  .  
 
12.برای شاعر چه سایه ای از سایه ی مرگ سنگین تراست؟
فراموشی
 
13.می گویند مسئولیت -بخصوص اجرایی اش-برای شاعر سمّ مهلک است؛ درست است؟
 مسئولیت های اجرایی را کمتر پذیرفته ام شاید همین نپذیرفتن هم  به این دلیل بوده که اغلب شاهد بوده ام دوستانی که وارد مباحث اجرایی شده اند روز به روز بیشتر از فضای شعر و آرامش ذهنی شان فاصله گرفته اند و کمتر سروده اند. پس می توان گفت که در مواردی ، سم مهلک بودن مسئولیت های اجرایی برای ذوق شاعر تشبیه اغراق آمیزی هم نیست .
 
14.اگر در عالم خیال در جزیره ای پر از شاعر شاه شاعران بشوید چه سیاستهایی اعمال می کنید؟
 
شاید اولین سیاستم این بود که شاعران واقعی را مشخص می کردم تا بقیه از وقتشان به گونه ای بهترو یا پرداختن به هنرهای دیگر بهره ببرند ودیگر اینکه کاری کنم که لازم نباشد هر کس برای  خواندن چند شعر خوب ، چند صد کتاب را  زیر و رو کند ودر نهایت دست خالی برگردد و فضایی فراهم می کردم تا تمام شاعران با فراغ بال به نوشتن بپردازند و نیاز نباشند برای دغدغه های معیشتی شان  از دنیای شعر فاصله بگیرند.
.
15.کودک درونتان به پیرسالی رسیده یا هنوز طفل بازیگوشی است؟
شاید هنوز به پیرسالی نرسیده باشد اما دیگر  دوران بازیگوشی اش  تمام شده چنانکه می توانم حس کنم دیگر آن جنب و جوش و شیطنت های سابق را ندارد .
 
16.در نهایت یک آرزوی قشنگ برای شعر و شاعران کنید و اگر حرفی باقی مانده است بفرمایید.
 
برای شعر آرزو می کنم که به جایگاه واقعی اش برسد و انگونه که قابلیت دارد به آن بها داده شود
و برای روح پاک و لطیف شاعران اینکه هیچگاه رنجیده نشود 
و برای چشم هایشان دیدن زیباترین افق های زندگی را در دنیایی بدون ظلم و نفاق و جدایی از خدا خواهانم .

 

منبع


آیا براستی موجودات فضایی وجود دارند؟

آیا براستی موجودات فضایی وجود دارند؟


بله. کافی است تا نگاهی  دقیق تر به اطراف خود بیاندازید. آنها را خواهید دید. شما یکی از آنها هستید... بالغ بر میلیون ها گونه مختلف جانوری و ارگانیسم زنده بر روی زمین وجود دارد. اینها موجوداتی هستند بر سیاره کوچکی به نام زمین، و در گوشه ای از کیهان. اینها همان موجودات فضایی هستند. پس اگر به دنبال بیگانگان فضایی خارج از زمین می گردید شاید بهتر باشد تا سوال اول را به گونه بهتری بیان نماییم." آیا حیات در خارج از زمین وجود دارد؟" با اینکه هنوز مدارک عینی اثبات این موضوع وجود ندارد اما جواب این سوال هم آنقدرها سخت نیست: " اینطور به نظر می رسد".


استفن هاوکینگ، دانشمند بسیار پرآوازه ومشهور فیزیک نجومی در سال 2010 به طور رسمی اعلام نمود که موجودات فضایی به طور حتم وجود دارند. او به سخنانش در این حد بسنده نکرد وهمچنین اخطار داد که ارتباط با آنها می تواند ایده بسیار بدی باشد. اما چطور ممکن است؟ از کجا می دانیم که موجودات فضایی ممکن است وجود داشته باشند و بر چه اساسی ارتباط با آنها خطرناک است؟


 هاوکینگ در برنامه ای که از کانال دیسکاوری پخش گردید، اعلام کرد که وجود زندگی هوشمند فرازمینی کاملاً منطقی و ممکن است. این خبر در بسیاری از رسانه های معتبر جهان انتشار یافت به طوری که واکنش های  گسترده ای نیز در بر داشت. هاوکینگ هشدار داد که در صورت شناسایی زمین توسط موجودات فضایی، این امکان وجود دارد که آنها در جهت استفاده از منابع و اقامت در زمین، ما را مورد حمله قرار دهند. همچنین در ادمه بیان می کند که چالش اصلی ما این است که دریابیم این بیگانگان فرازمینی چگونه خواهند بود.


در واقع بخش عمده استدلال هاوکینگ و فرضیه وجود موجودات فضایی بر پایه محاسبات ریاضی می باشد. تاکنون هیچ مدرکی دال بر وجود "زندگی" در هر سیاره دیگری به غیر از زمین یافت نشده است. اما با این حال ، این امر امکان وجود حیات فرازمینی بر سایر سیارات ناشناخته را از بین نمی برد. در واقع اثبات عدم وجود موجودات فضایی غیرممکن است. بنابراین در ادامه این مقاله با علل، دیدگاه ها و جنبه های مرتبط با وجود حیات در سایر سیارات آشنا خواهید شد. هم اکنون و بر اساس یافته های فعلی، شاید تنها پاسخ به واقع درست برای این سوال همان گزینه " بله ، به نظر می رسد که وجود دارند " باشد.اما هنوز نمی دانیم و برای اثبات نهایی این فرضیات، نیاز است تا آنها را بیابیم، و یا منتظر باشیم تا با زمین ارتباط برقرار نمایند.

  

(انسان برای کشف بیگانگان فضایی بسیار کنجکاو است؟ اما آیا ممکن است در پایان، این کنجکاوی به نابودی زمین و مرگ ما بی انجامد؟ و اگر آنها وجود دارند، آیا جهان آماده رویارویی با آنها می باشد؟)

  

حیات فرازمینی:


(مطالبی که در ادامه می خوانید بر اساس دیدگاه ها و نظریات محققین و اخترشناسان مختلف در رابطه با احتمال وجود حیات فرازمینی می باشد. )


- اول آنکه، زمانی که می گوییم " موجودات فضایی" منظور آن دسته از تمدن های پیشرفته فضایی موجود در فیلم های علمی-تخیلی نیست. اگرچه احتمال وجود چنین تمدن هایی نیز وجود دارد، اما تاکنون هیچگونه مدرکی دال بر اثبات آن یافت نشده و فعلاً در محدوده فیلم های علمی-تخیلی باقی خواهند ماند. پس آنچه که مد نظر ما می باشد، به مبحث کلی "حیات خارج از زمین" اشاره دارد. بر همین اساس اینگونه به نظر می رسد که عدم وجود حیات فرازمینی غیر ممکن می باشد. مهم نیست اگر تاکنون با آن روبرو نشده ایم، احتمالات چنین بیان می کنند که این حیات وجود دارد. به این اعداد نگاهی بیاندازید و لحضه ای به آن بی اندیشید:

 

آیا یک هوش فرازمینی پیشرفته، برای تجاوز بر زمین از یک کرم چاله استفاده خواهد نمود. چه کسی می داند؟ (Discovery channel)


فقط در کهکشان راه شیری در حدود 300 میلیارد ستاره وجود دارد. (هر ستاره می تواند دارای صدها و هزاران جرم آسمانی، سیاره و قمر در منظومه خود باشد. به عنوان مثال کل منظومه شمسی ما و اجرام آن را فقط در محدوده یکی از این ستارگان/یعنی خورشید در نظر بگیرید)  انتظار می رود که بخش وسیعی از این ستارگان دارای سیاراتی باشند که قادر به میزبانی حیات است. حال در نظر بگیرید که عدد گفته شده تنها در یک کهکشان بود. در حدود 100 تا 300 میلیارد کهکشان در کیهان شناخته شده، وجود دارد. هر کهکشان شامل میلیاردها و  برخی شامل تریلیون ها ستاره است. به راستی چطور می توانید باور کنید که هیچ شانسی برای رویداد زندگی در هیچ یک از این ترلیون ها ترلیون سیاره که به دور  این ستارگان در حال گردشند وجود ندارد؟ حتی اگر بر این باور باشید که خداوند حیات را مستقیماً بر زمین آفریده، باور آفرینش کیهانی با این اندازه تنها برای ما، تاحدی غیرمنطقی و متکبرانه به نظر می رسد.


- پاسخ مثبت است. چه از لحاظ علمی، و چه از لحاظ فلسفی، تنها با نگاهی به عظمت آفرینش،عدم وجود حیات فرازمینی امری غیرممکن به نظر می رسد. اگرچه "بیگانگان فضایی" که از زمان پس از جنگ جهانی دوم با عنوان UFOدر بین مردم شناخته می شوند، یک مبحث پیچیده جداگانه است.( اگر از علاقه مندان به این مبحث هستید میتوانید با مطالعه موضوعات پیرامون UFOها (اجسام پرنده ناشناخته) نوشته دکتر  Jacques Valleeو دکتر  Allen Hynekاطلاعات ارزشمندی در این رابطه بدست آورید.)


کهکشان قرمزی که در وسط این عکس دیده می شود، SXDF-NB1006-2نامیده شده و دوردست ترین کهکشانی است که تا به امروز شناسایی شده است.این کهکشان در فاصله 12.91 میلیارد سال نوری دورتر از زمین قرار دارد. بخش سمت چپ تصویر یه کلوزاپ از آن را نمایش می دهد. (این عکس توسط فضاپیمای XMM-newtonگرفته شده است. / کپی رایت تصویر : NAOJ)


- می دانیم که نور با سرعتی در حدود 300هزار کیلومتر بر ثانیه (دقیقاً 299 792 458 m / s) در کیهان در حال حرکت می باشند. حال با چند ضرب ساده به نتایج جالبی می رسیم. به این اعداد دقت کنید.  نور در 1 دقیقه مسافتی معادل با 18 میلیون کیلومتر را می پیماید. در یک ساعت مسافتی در حدود 1 میلیارد و 80 میلیون کیلومتر را می پیماید. در یک روز مسافتی در حدود 25 تریلیون و 920 میلیارد کیلومتر را می پیماید. عدد بدست آمده را در 365 ضرب نمایید. این فاصله عجیب و غریب مسافتی است که نور در یک سال می پیماید! در واقع این همان "یک سال نوری" است.


 اما نکته اینجاست. بر اساس آخرین یافته ها، خوشه کهکشانی در فاصله 12.91 میلیارد سال نوری دورتر از زمین شناسایی شده است. آیا می توانید وسعت کیهان را تصور کنید؟ یعنی اگر روزگاری انسان به تکنولوژی فوق پیشرفته ای دست یابد که بواسطه آن بتواند با سرعت نور (یعنی حد نهایی سرعت در کیهان) حرکت نماید، باز هم زمانی نزدیک به 13 میلیارد سال طول خواهد کشید تا به این کهکشان برسیم. آیا براستی فکر می کنید که در کیهانی با این عظمت، زمین تنها نقطه حیات است؟!


 


- امکان وجود موجودات فرازمینی وجود دارد. شمار بی نهایتی از سیارات، منظومه های خورشیدی و شاید کائنات وجود دارد که بایستی میزبان هوش فرازمینی باشد. اگرچه هنوز مدرکی دال بر وجود (و البته عدم وجود) آنها نداریم. همچنین من معتقدم ممکن است آنها دارای نوعی برتری به ما باشند. اگر آنها قادر به مسافرت میلیون ها سال نوری و پیدا کردن ما باشند، بدون شک بایستی از تکنولوژی برتری نسبت به ما برخوردار باشند. اما شاید بر اساس خودپسندی و نادانی انسان، بسیاری از ما چنین حیاتی را پست تر از خود بدانیم. فراموش نکنید، همانگونه که ما حیات فرازمینی را با عنوان "بیگانگان فضایی" می خوانیم، آنها نیز ما را اینگونه خواهند خواند. البته برخی انسان ها آنقدر هوشمند خواهند بود تا حیات فرازمینی را نیز به عنوان یک موجودیت طبیعی، متفکر و زنده بدانند. چه کسی می داند؟ ممکن است کاملاً شبیه به ما باشند. و یا شاید شبیه به همان موجودات ترسناکی که از داستان های علمی-تخیلی می شناسیم. هیچ کس هنوز چنین حقایقی را نمی داند، اما حداقل این احتمال بسیار بسیار قوی وجود دارد که اشکال دیگری از زندگی نیز در جهان هستی است.


(تا امروز. هیچ چیز  (Ian O'Neill))


- استدلال معمول پیرامون عدم وجود موجودات فضایی از آنجا سرچشمه می گیرد که تاکنون هیچیک از آنها، آشکارا و به طور مستقیم، با ما بر روی زمین تماسی برقرار نکرده است. تمدن های پیشرفته فضایی شاید دلایل خوبی برای انجام این کار داشته باشند. و یا شاید همانطور که می تواند برای ما اتفاق بی افتد، به نقطه ای رسیده باشند که از اکشافات فضایی نا امید گشته اند. اگر اینگونه باشد، آنگاه که ستاره مادر منظومه آنها درچرخه تکاملی خود به سوی مرگ می رود (زنجیره اصلی اکثر ستارگان) منجر به نابودی و توقف حیات آنها خواهد شد. در چنین شرایطی، بسته به جرم اولیه سیاره شان، آنها نیز به ستاره کوتوله سفید، ستاره غول قرمز و یا ابرنواختر تبدیل خواهند گشت.

 

- بدون توجه به اظهارات شاهدان عینی UFOها، هیچی مدرک مسلم و قطعی که زمین توسط بیگانگان هوشمند فرازمینی ملاقات گشته است (چه در حال و چه در گذشته) وجود ندارد. این موضوع معمولاً در داستانهای علمی-تخیلی آمده است، چراکه زندگی در هرجای دیگر از جهان هستی به شدت محتمل است.

 

آیا ممکن است بیگانگان فضایی ما را تنها به چشم آلودگی که باعث ویرانی زمین گشته و بایستی از آن پاک گردد ببینند؟ (ناسا)

 به احتمال بسیار زیاد گونه های بسیار متفاوتی از جانداران در جهان وجود دارد. از دیدگاه من، عدم وجود حیات در بیش از 200 میلیون کهکشان موضوعی عجیب و کاملاً غیرمنطقی به نظر می رسد. از این رو احتمال وجود حیات در خارج از کره زمین بسیار بالاست و شاید پاسخ سوال "آیا ما در جهان تنها هستیم؟ " را بتوان با قطعیت "خیر" اعلام نمود.

 - یکی از نکات بسیار مهم که باید در نظر داشت فاصله بسیار زیاد بین ستارگان است. حتی اگر تمدن های فنی و هوشمندی از سایر موجودات زنده در کهکشان راه شیری ما وجود داشته باشد، برای چنین تمدن هایی با پیشرفته ترین تکنولوژی ها، و حتی سفینه هایی با توانایی حرکت با سرعت نور، سال ها به طول خواهد انجامید تا به ما برسند. زمانی که آنها وارد زمین گردند،  سیاره مادر آنها آنقدر سالخورده خواهد بود که در بازگشت به سیاره شان هیچ خویشاوندی نخواهند یافت.


- من فکر می کنم، تنها راه ممکن برای ملاقات ما توسط موجودات فرازمینی از طریق فیزیک کوانتوم بوده و این امر تنها زمانی روی خواهد داد که این موجودات توانایی دستکاری زمان و فضا را داشته باشند. پس از آن، شاید جهان 3بعدی ما قابل یافتن در بین میلیون ها جهان بوده و امکان ورود به آن از میان دیگر ابعاد میسر باشد. نظریه ابر ریسمان فعلی پیشنهاد می دهد که علاوه بر بعد زمان، به 10 بعد دیگر نیز برای وقوع چنین پیشامدی نیاز است. (نظریه بعد یازدهم)

 

- اگر منظور شما این است که " آیا موجودات فضایی واقعیت دارند؟" ممکن است تابحال شواهدی دال بر وجود چنین موجوداتی، برخی کوچک تر از 2 اینچ و برخی به بزرگی 20 پا دیده باشید. اگرچه، ممکن است بسیاری از این  شواهد اشتباه و دروغین باشد، اما زمانی که به عظمت جهان می اندیشیم، و تمام آن میلیاردها کهکشان شناخته شده برای بشر، و تمام ناشناخته های دیگر هستی، در واقع باور این موضوع که که ما تنها فرم حیات در جهان هستیم غیرممکن به نظر می رسد. اگرچه بر اساس مدارک فعلی مجبوریم جواب "خیر" را انتخاب کنیم اما من اعتقاد دارم دیر یا زود با این جانداران روبرو خواهیم گشت.


 - فکر می کنم، همین حالا، آنها باید جایی در حال زندگی باشند.


 

(تصویری از یک پا؟ بله. / تصویری از چشمان؟ بله / تصویری از ناحیه مکشی عظیم به عنوان دهان؟ بله. کاملاً صحیح است.)


( نگاهی بر این گونه بیگانگان عجیب فضایی بیاندازید. / فیلم /  Science )


(استیفن هاوکینگ در مستندی که در رابطه با انواع اشکال احتمالی حیات و موجودات فرازمینی ساخته به برسی برخی از این گونه ها می پردازد. او در بخشی از این مستند توضیح می دهد که چگونه پاها می توانند برای هرگونه ای از شکل حیات که بر پوسته سخت سایر سیارات وجود دارد سودمند باشد. پاها و چشمان برای استفاده در سیاره ما بهینه گشته اند، بنابراین شاید در برخی اشکال زندگی در جهان های دوردست چنین اعضایی به یکدیگر  پیوسته اند.)


- زمانی که سخن از موجودات فضایی به میان می آید، در این زمان، هنوز هیچ گونه ای از آنها یافت نشده و یا با زمین ارتباط برقرار ننموده است. با این حال با توجه به ابعاد بینهایت جهان، احتمالات فراوانی بر حیات موجودات فرازمینی در سایر کهکشان ها، مانند کهکشان کوتوله قوس وجود دارد. اگرچه تاکنون وجود آنها اثبات نشده اما دانشمندان امیدوارند در آینده نزدیک چنین اتفاقی خواهد افتاد و در این زمینه تلاش های گوناگونی در حال انجام است.




منبع : سایت نجوم ایران 



ترجمه و ویرایش از شیوا خسروی

مصاحبه با دکتر ابولقاسم غفاری ، از برجسته ترین دانشمندان ایرانی

مصاحبه با دکتر ابولقاسم غفاری ، از برجسته ترین دانشمندان ایرانی

دکتر ابوالقاسم غفاری، از برجسته ترین دانشمندان ایرانی در حوزه علوم ریاضی، فیزیک و صنعت فضاست. ایشان نخستین ایرانی راه یافته با سازمان فضایی آمریکا، ناسا می باشد. دکتر غفاری تنها خارجی حاضر در پروژه بزرگ آپولو بوده است. پیش از آن نیز در زمینه علوم ریاضی و فیزیک، فعالیت های فراوانی به انجام رسانیده است که یکی از برجسته ترین آنها، همکاری با پروفسور اینشتین در زمینه نظریه وحدت میدانها (نظریه ای که سالها ذهن دانشمندان را به خود مشغول داشته است و تلاشی است در جهت یگانه کردن کل نیروهای جهان هستی) می باشد. دکتر غفاری در 25 خرداد ماه سال 1285 هجری شمسی در تهران متولد شد و تحصیلات پایۀ خود را در دبیرستان دارالفنون به اتمام رسانید. ریاضیات و فیزیک را در دانشگاه نانسی فرانسه تحصیل کرد و دیپلم ستاره شناسی و آنالیز عالی ریاضیات را نیز از آنجا دریافت نمود. او دکترای ریاضیاتِ فیزیک را از دانشگاه سوربن فرانسه اخذ کرد. در 1315 به اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران پیوست و پس از اتمام خدمت سربازی از سال 1319 تا 1334 به عنوان استاد تمام آنالیز عالی تدریس کرد و این در حالی بود که در سال 1325، به دعوت دانشگاه سلطنتی لندن مدتی را در آنجا گذرانده و P.h.D تصحیح فاکتورهای سرعت و روش هودوگراف در دینامیک گازی را از آنجا دریافت کرد.

 

پس از آن، در دانشگاه های لندن و آکسفورد، به حل مسائل پیچیده فیزیک مشغول شد و نسبیت را نیز در دانشگاه آکسفورد نزد پروفسور میلن، فراگرفت. در سال 1339، به دعوت دانشگاه هاروارد، به آنجا نقل مکان کرد و تحقیقاتی را در زمینه معادلات دیفرانسیل و نیز حل مسائل دینامیک گازی به انجام رسانید. در این مدت همچنین بعنوان عضو موقت انستیتو مطالعات پیشرفته در پرینستون و نیز دستیار تحقیقاتی ریاضیات در دانشگاه ایالتی پرینستون انتخاب گردید. در سالهای 1340 و 1341، با پروفسور آلبرت اینشتین در رابطه با نظریه وحدت میدانها فعالیت کرد و همزمان، با پروفسور مورس و لفچز در رابطه با معادلات دیفرانسیل در ابعاد بزرگ کار کرد. در 1341 بار دیگر به ایران بازگشت و به تدریس معادلات دیفرانسیل در دانشگاه تهران پرداخت. در 1347 رساله پروفسوری خود را در زمینه ریاضیات و استاتیک در دانشگاه واشنگتن ارائه داد و از 1337 تا 1341 در این دانشگاه به تدریس معادلات دیفرانسیل پرداخت. در 1343، تحت عنوان دانشمند هوافضا به پایگاه فضایی Goddard ناسا نقل مکان کرد. پس از آن به پروژه عظیم آپولو پیوست و به انجام محاسبات مربوط به مسیر انتقال کپسول حامل انسان به مدار ماه پرداخت. و در سال 1351، از ناسا بازنشسته شد و تحقیقات خود را در زمینه دینامیک های ستاره ای و کنترل ماموریت های بین سیاره ای ادامه داد.  او در 1348 به پاس خدماتش در جریان ماموریت آپولو -11 از طرف نیکسون، رئیس جمهور وقت ایالات متحده، مدال افتخار دریافت کرد. ایشان همچنین در پروژه جنگ ستارگان نیز فعالیت هایی را به انجام رسانیده اند.دکتر غفاری هم اکنون در آمریکا ساکن بوده و همچنان به انجام تحقیقات علمی در سن 101 سالگی می پردازد. گروه نجوم شفق تصمیم گرفت تا در مصاحبه ای ویژه با پروفسور غفاری، به سراغ سالهای فعالیت ایشان در ناسا در زمان انجام پروژه عظیم آپولو برود.  بخشی از این مصاحبه را می توانید در اینجا مشاهده کنید.

 

- آقای دکتر از راهیابی به سازمان فضایی آمریکا برای ما توضیح دهید

 بله، یک کنگره بین المللی است که هر ساله در یکی از شهرهای اروپا یا آمریکا تشکیل می شود، من در همه این کنگره ها شرکت کردم. اولین کنگره ای که من  در آن شرکت کردم در سال 1950 در دانشگاه هاروارد و آخرین آن هم در سال 1972 در ونکوور کانادا بود و کنگره های دیگری هم بود که هر 4 سال یکبار برگزار می شد و آشنایی من با این موضوعات، از این کنگره ها آغاز شد. زمانی که در سال 1956 به آمریکا رفتم، به اداره استاندارد آنجا منتقل شدم و در آنجا با شخصی به نام دکتر Hugh Dryden (معاون پیشین ناسا؛ امروزه یکی از پایگاه های ناسا به احترام وی، Dryden نامیده شده است) آشنا شدم. زمانی که ناسا تشکیل می شد، از عده زیادی جهت همکاری دعوت کردند که Dryden نیز مرا به ناسا دعوت کرد.

 

 -  آقای دکتر از سالهای فعالیت خود در ناسا برای ما بگویید.

 ناسا، 8 شعبه داشت که شعبه مربوط به موشک های فضایی، در ایالت آلاباما قرار داشت و ریاست آن را دکتر ورنر فون براون (پدر موشک های فضایی آمریکا) عهده دار بود. در این بخش قریب به 40 آلمانی با تابعیت آمریکایی فعالیت می کردند. من در یکی از سخنرانی های فون براون در واشنگتن با او آشنا شدم. او پس از کار در آلاباما، معاونت ناسا را به عهده گرفت و پس از آن نیز به نیویورک نقل مکان کرد و مدیر یک کمپانی ساخت هواپیماهای F-14 شد. در این مدت همچنین سفری به تهران داشت که در آن با شاه ایران ملاقات کرد و رایزنی هایی را درباره فروش این نوع هواپیماها به ایران انجام داد.  البته این کار به آسانی صورت نگرفت زیرا آمریکا بیم آن داشت که این هواپیماها از طریق ایران به شوروی منتقل شود.

 

در هر صورت، 2 سال اولیه فعالیت های من در ناسا، در زمینه مشاوره بود و بعد از آن به پروژه آپولو انتقال یافتم. پس از آن نیز به پروژه ژوپیتر ملحق شدم. در پایان هم از ناسا بدلیل مشکلات رفت و آمد به ایران، تقاضای بازنشستگی کردم. پیش از آپولو، موشک های ردستون و تیتان، منحصرا توسط ارتش آمریکا ساخته می شد اما پس از شروع پروژه آپولو، موشک های ساترن که مختص سفر به ماه بودند ساخته شد.

 

وظیفه ما در آپولو، تعیین مسیر فضاپیما در جریان سفر به ماه بود تا فضاپیما بتواند در کوتاهترین زمان، حداکثر فعالیت را انجام دهد و یا اگر اشتباهاتی در مسیر رخ می داد، آنها را اصلاح می کردیم. ما از ابتدای پروژه و از ماموریت آپولو – 1، در ناسا استخدام شدیم. پرتاب های اولیه (تا آپولو – 11) همگی آزمایشی بودند تا بالاخره آپولو – 11 موفق شد بر سطح ماه فرود بیاید. خطر جانی هم فقط در ماموریت آپولو – 1 رخ داد. البته در ماموریت آپولو – 13 نیز مشکلاتی برای فضانوردان بوجود آمد که با هدایت بسیار عالی فرمانده ماموریت، با سلامت به زمین بازگشتند.

 

 - آیا شما در جریان ماموریت آپولو – 13 نیز حضور داشتید ؟

 خیر، من آنزمان به پروژه ژوپیتر منتقل شده بودم. (پروژه ژوپیتر مربوط به ارسال نخستین روبات دست ساز بشر به سمت سیاره مشتری بود که Pioneer 10 نام داشت.)

 

 - همکاران شما در آپولو چه کسانی بودند ؟

زمانی که در ناسا بودم، ریاست بخش ما را یک اتریشی به عهده داشت که پیش از آن در ساخت موشک های V-1 و V-2 (اولین نسل موشک های جنگی  و فضایی جهان) فعالیت داشت که در جنگ جهانی دوم به اسارت آمریکا گرفته شده بود. موشک های V-2 همان موشک هایی بود که در اواسط جنگ جهانی، آلمان بر ضد انگلیس به کار می برد. از فعالان این موشک، تنها این شخص با من همکار بود. معاون این بخش، یک آلمانی بود و نفر سوم هم بنده بودم. ما 3 نفر در رآس این قسمت از پروژه آپولو بودیم.

 

 - با توجه به اینکه یک مسابقه بزرگ فضایی مابین آمریکا و شوروی در جریان بود، جو کار در پروژه آپولو چگونه بود ؟

 بله، همانطور که گفتید بین آمریکا و شوروی مسابقه بزرگی بود. در اکتبر 1957، این مسابقه با پرتاب اسپوتنیک -1 (نخستین ماهواره جهان) آغاز شد. صبح روز چهارم اکتبر 1957، دکتر کشی افشار (بنیانگذار موسسه ژئوفیزیک ایران) به من تلفن کردند و مرا از این اتفاق باخبر کردند. البته این پنجمین باری بود که شوروی دست به این کار می زد. در دفعات قبل، این تجربه، ناموفق بود.  چندی بعد هم یک ماهواره دیگر پرتاب کردند این بود که این مسابقه فضا شروع شد. آمریکا هم در ابتدا فعالیت هایی انجام می داد، اما رسمی نبود. موشک ها هم اکثرا به دست ارتش ساخته می شد، و فون براون و دسته اش هم تا پیش از تاسیس ناسا در ارتش فعالیت می کردند که بعدا به ناسا پیوستند.

 

البته آمریکا هم تلاش بسیاری کرد و کار فوق العاده ای انجام داد چراکه دانشمندان زیادی در آمریکا وجود داشتند اما جمع آوری آنها آسان نبود این بود که طول کشید تا سرانجام در سال 1958 اجازه تاسیس ناسا صادر شد. در ابتدا دفتر کار ما در یک عمارت قدیمی در گوشه ای از کاخ سفید بود و پس از رسمی شدن ناسا، یک شعبه در آلاباما و بخشی به نام Space flight center (مرکز پرتاب های فضایی) در واشنگتن تاسیس شد. من بدلیل آنکه دوستان قدیمی ام اکثرا در واشنگتن بودند، همانجا ماندم.

 

- کمی درباره اعطای نشان افتخار از طرف رئیس جمهور آمریکا هم توضیح بدهید

 آپولوی 11 در ژولای 1969 رفت به ماه و برگشت. در همان اواخر ماه ژولای یک برنامه در کاخ سفید برگزار کردند، زمانی که نیکسون رئیس جمهور بود. تعدادی از فعالان پروژه آپولو – 11 از جمله ما نیز در این برنامه دعوت داشتیم. خبرنگاران بسیار زیادی در آنجا حضور داشتند. در ابتدا نیکسون سخنرانی کرد و پس از آن نیز مدال هایی طراحی شده بود که به ما اعطا شد.

 

- گویا ناسا قصد دارد تا بار دیگر انسان هایی را به ماه و مریخ اعزام کند نظر شما درباره امکان عملی شدن این پروژه چیست ؟

 بله. امروزه اکثر پروژه های تحقیقاتی فضایی، باسرنشین نیست و البته کشورهای دیگر هم مانند هند و ژاپن و چین نیز در این زمینه فعالیت می کنند و ماموریت هایی را به ماه می فرستند و تحقیقاتی را در قسمت های شمالی ماه انجام می دهند. شما می دانید که پیش از آنکه انسان به ماه برود صحبت از این بود که سطح ماه چگونه است. در ناسا نیز یک استاد فیزیک سخنرانی را انجام داد که در آن به این موضوع اشاره کرد که سطح ماه شبیه گرد و خاک است و در صورت فرود شیئی روی آن، آن جسم در گرد و خاک ماه فرو می رود. همگی ما تعجب کردیم که پس چرا ما اینهمه زحمت می کشیم ! خلاصه صحبت از این موضوع زیاد بود و سرانجام هم روی ماه فرود آمدند. البته ناسا برنامه های بسیاری دارد. اما اشکال آن، کمبود بودجه است. تا پیش از این هم پیش بینی می شد تا انتهای سال 2010، ماموریت های سرنشین دار به مریخ برود اما من گمان نمی کنم. البته ماموریت های بدون سرنشین زیادی در حال انجام است که من زیاد وارد نیستم.

 

-  آقای دکتر، رابطه شما با نجوم و اخترشناسی چگونه آغاز شد؟

 ما زمانی که در پاریس برای دیپلم ریاضی درس می خواندیم، مجبور بودیم فیزیک نیز بخوانیم. در ژوئن 1932 زمانی که لیسانس ریاضی را گرفتم فیزیک را شروع کردم، بعد از فیزیک هم نجوم را شروع کردم. پس از آن هم در رصدخانه پاریس مشغول به کار شدم. البته کار من محاسباتی بود و رصدی نبود. من پس از آن به تهران و بعد از آن نیز به لندن رفتم. پس از آن هر نسخه از تزی را که در پاریس نوشته بودم به مناطق مختلف فرستادم. یکی از آنها را برای اینشتین در پرینستون فرستادم که او هم در جواب، یک نامه کوتاهی به زبان انگلیسی فرستاد. البته زبان او فرانسه بود اما به تازگی انگلیسی را فراگرفته بود. او نوشته بود very interesting ! (بسیار جذاب است).

 در سال 1952 زمانی که برای نجوم از هاروارد به پرینستون آمدم، در اولین جلسه من با اینشتین، او به من گفت که مقاله شما بسیار جذاب است و بیشتر درباره ریاضیات است و 3 فصل اول را داخل ریاضیات شدید.

 

- تلخ ترین و شیرین ترین خاطره زندگی علمی شما چیست ؟

 زمانی که آپولو – 11 روی ماه فرود آمد همه ما بسیار خوشحال بودیم و این شیرین ترین خاطره من بود. و تلخ ترین نیز مربوط به آپولوی اول بود که زمانی که فضانوردان وارد کپسول فضایی شدند، ناگهان این محموله آتش گرفت و ما شاهد ماجرا بودیم که اغلب از بین رفتند.

 

در این مصاحبه دکتر غفاری علی رغم کهولت سن، با شوق و علاقه خاصی به سوالات ما پاسخ می گفت و همچنین با تشویق فعالیت های گروه ما اظهار کرد : سالها پیش در تهران، ما نیز قصد انجام کاری مشابه (تاسیس انجمن نجوم) را داشتیم اما محقق نشد و فعالیت های شما بسیار عالیست و برایتان آرزوی موفقیت دارم.

 

  

  منبع : www.thesky.ir

  نویسنده  : احسان ثنایی